İsfahan -Türk

Thursday, January 14, 2010




نقش زبان تركي در پيدايش لهجه هاي اصفهاني و تهراني زبان فارسي

مئهران باهارلي-٢٠٠٤
http://www.heyderbaba.ca/yazidetay.php?yazar=203&Yazi_id=7175



مينياتوري تركي از اصفهان، پايتخت امپراتوري تركي-ازربايجاني صفوي- سال ١٦١٠.
دائره المعارف شرق (Encyclopedia of Orient)


سؤزوموز

متكلمين به زبان تركي، زبان اول ايران، علاوه بر شمال غرب ايران و يا ازربايجان ائتنيك، در تمام سطح كشور پراكنده اند. اين زبان در مقياس كشوري زبان اكثريت نسبي مردم ايران است. زبان تركي در سطح بسياري از مناطق ملي مانند گيلان، مازندران، لرستان و ... نيز پس از زبان ملي منطقه مزبور (گيلكي، تبري، لري و ....) زبان دوم محل بشمار ميرود. زبان تركي در استان اصفهان هم، مانند كل فارسستان، زبان دوم است.

در ايران دو لهجه بسيار مهم زبان فارسي، يعني لهجه تهراني و لهجه اصفهاني مستقيما توسط گروههاي ترك، همچنين در نتيجه اختلاط و اميزش ايراني زبانان با تركان و در پايتختهاي دو دولت تركي-ازربايجاني بوجود امده اند:

الف- لهجه تهراني زبان فارسي، ايجاد شده در دوره دولت تركي- ازربايجاني قاجار كه طائفه اي اصلا از تركان جنوب تركيه، شمال سوريه و جمهوري ازربايجان بودند.

ب- لهجه اصفهاني زبان فارسي، ايجاد شده در دوره دولت تركي- ازربايجاني صفوي كه دولتي تاسيس شده توسط طوائف قزلباش عمدتا از شمال و مركز تركيه بود.

لهجه تهراني زبان فارسي: ايجاد تركان قاجار

اكثريت نامهاي جغرافيائي تركي منطقه تهران و ري و پيرامون انها كه محل تلاقي دو مملكت ازربايجان و فارسستان مي باشد، نه به تركي ميانه و يا قديم، بلكه به تركي باستان است. سابقه تركان بومي تهران و ري به دوره غزنويان و سلجوقيان و حتي بسيار پيش از ان به دوره ساساني كه ويستام (بسطام) دائي هرمز توركزاد پادشاه ترك ساساني دولتي در اين منطقه تاسيس نمود بر ميگردد. در دوره پس از اسلام، اكثر پادشاهان‌ سلجوقي‌ نيز ري‌ را به‌ عنوان‌ پايتخت‌ خود انتخاب‌ مي‌كردند.

بسطام كه از توركان هياطله (اغ هون) و دايي خسرو بود و در گرفتاري و قتل هرمزد توركزاد پادشاه ساساني دست داشت، پس از قتل وي به سال ٥٩١ ميلادي سر به شورش نهاد و در ري، شهر حدي اتورپاتگان و يا ازربايجان اعلام استقلال نموده و به نام خود سكه زد. دولت بسطام از اولين دولتهاي تورك تاسيس شده در سرزمين ايران و ازربايجان در ايران پيش از اسلام شمرده مي شود. او پس از ده سال مقاومت به دست يكي از سپاهيان توركان هياطله (اغ هون) كشته شد.

من در اين نوشته به تاثيرات زبان تركي بر زبانهاي ايراني اين منطقه در دوره هاي مذكور اشاره نخواهم كرد و منحصرا بر رابطه زبان تركي و لهجه تهراني فارسي در دوره اخير قاجار متمركز خواهم شد.

در لهجه تهراني زبان فارسي معاصر، تعداد زيادي اصطلاح و واژه تركي مورد استفاده روزمره قرار ميگيرد كه از كثرت استفاده كسي به تركي بودنشان فكر نمي كند. شمار قابل توجهي از اين واژه ها و اصطلاحات مربوط به تركي ميانه و قديم بوده و در تركي معاصر ازربايجاني بكار نمي روند. اما اين، تنها رابطه موجود بين زبان تركي و لهجه تهراني زبان فارسي نيست. رابطه عميق ديگري بين ايندو وجود دارد و ان اين كه "لهجه تهراني زبان فارسي، ايجاد تركان قاجار است".

لهجه فارسی تهرانی در دوره سلطنت فتحعليشاه قاجار در دربار اين دولت تركي و ازربايجاني به وجود امد. در اغاز خود ان پادشاه ترك اموزگار اين لهجه بود و درباريها ان را از فتحعليشاه ياد گرفته و به ديگران ياد ميدادند. منشاء اصطلاح "فارسي فتحعليشاهي" براي ناميدن فارسي كنوني رايج ايران در مقابل فارسي دري افغانستان و يا فارسي كابلي همين واقعيت تاريخي است.

در سال ١٧٢٣ تهران به تصرف افغانها درامد و ويران شد. در سال ١٧٨٨ اغامحمدخان قاجار بنيادگزار دولت تركي ازربايجاني قاجاريه تصميم گرفت كه تهران را به عنوان پايتخت حكومت خود انتخاب كند. علت اين انتخاب، نزديكي تهران به "ساوج بلاغ ازربايجان" كه يكي از مراكز ايل افشار (اكنون در داخل محدوده استان تهران قرار دارد) بود و همچنين استراباد در خراسان كه جايگاه ايل ترك و ازربايجاني قاجار و مركز ستاد نيروهاي اغا محمدخان بود، است. وقتي تهران پايتخت شد، جمعيتش از بيست و چند هزار نفر تجاوز نميكرد و مركب از دو گروه اكثريت ترك زبان و اقليت ايراني زبان بود. پس از پايتخت شدن، در مدت بسيار كوتاهي چندين برابر اين جمعيعت كم شمار، از گروههاي ترك زبان قاجار، افشار، خلج، شاهسون، ...... در قالب ايل قاجار، درباريان، منسوبين ارتش و نيروهاي مسلح در تهران مسكن گزيدند. اين امر باعث گرديد كه در تمام دوره قاجار، دارالخلافه تهران عملا و همواره خصلتي ازربايجاني و صبغه اي تركي داشته باشد.

زبان گروههاي گوناگون ترك ساكن در تهران در دوره قاجاري، همه تركي ازربايجاني بود. اقليت ايراني زبانان بومي ساكن تهران نيز به زبانهائي مانند رازي و شميراني و .... سخن مي گفتند. علاوه بر ان در زبان محاوره‌اي هر گروه، طبقات اجتماعي نقش مهمي داشته‌ و هر قشري در تهران داراي لحن‌ و زبان خاص خود بوده است. فارسي فتحعليشاهي نيز، لهجه اي بود كه دربار ترك قاجار به هنگام صحبت كردن به فارسي، انرا بكار مي برد. در تهران لهجه مزبور تا مدتی در نظر مردم عادي و طبقات پائين اجتماع منفور بود و دليل بر خودپسندی گويشور ان جلوه می كرد.

در دوره قاجاري همه گروههاي ايراني زبان رازي و شميراني و .... به همراه بخش اعظم تركان ساكن در تهران، به تدريج فارسي زبان شدند. در نتيجه فارسي محاوره اي تهراني و يا فارسي فتحعليشاهي، از همان اغاز داراي واژگان متعدد تركي بود كه در فارسي كابولي و فارسي شيرازي و يا زبانهاي ايراني ديگر مانند لارستاني، كردي، بلوچي، لري و غيره وجود نداشت. به عبارت ديگر لهجه فعلي فارسي تهراني، از همان اغاز تركيبي از انواع لهجه‌هاي ايراني با زبان تركي است.

لهجه اصفهاني زبان فارسي، يادگار تركان ساكن در اين استان

من قبلا در يك نوشته ديگر خود بنام "ايصفاهان توركله ري - تركهاي اصفهان" بر اساس مقاله اي از پژوهشگر ترك فريدني، حسين مسلمي ("فريدن، قفقاز كوچك")، به پراكندگي خلق ترك در استان اصفهان، همچنين اثار تاريخي-معماري موجود در اين استان كه عمدتا اثر هنرمندان و دولتهاي تركي است اشاره كرده ام. با اينهمه گروههاي ترك ساكن در اصفهان و اثار تاريخي-معماري و بناهاي عظيم مذكور، تنها دو نمونه از حضور تاريخي خلق ترك در اين استان اند. از ديگر مهمترين يادگارهاي حضور خلق ترك در استان اصفهان، اشتراك تركان در تشكل تباري گروههاي فارس زبان كنوني ساكن در اين استان و همچنين تاثيرگذاري زبان تركي در پيدايش لهجه موسوم به اصفهاني زبان فارسي است.

شهر اصفهان فارسستان در تاريخ دو بار با خاك يكسان و از سكنه خالي شده و پس از ان بدست دول و خاندانهاي تركي از نو ساخته و برپا گرديده است. پس از هر دوي اين نوسازي و برپاييها، عمده اهالي نوين شهر را دولتمردان، تجار، هنرمندان، استادان و انديشمندان، نظاميان و طوائف بيشمار تركي كه به اين شهر كوچيده اند تشكيل ميداده اند. مثلا تنها در دوره صفويان دهها هزار تن از دولتمردان و حكومتيان ترك ازربايجاني و قزلباش از ازربايجان و از اسياي صغير-تركيه-سوريه امروزي به همراه انبوه خانواده و طوائفشان در اصفهان ساكن شده اند. در ان دوره كل جمعيت ايران بيش از چند صد هزار تن نبوده است.

تركهاي فعلي استان اصفهان بازمانده گروههاي تاريخي تركي اسكان يافته در اين منطقه اند، با اينهمه عمده گروههاي تركي تاريخي فوق الذكر، مانند گروههاي بومي اين شهر كه همه غيرفارسي زبان بودند، به مرور زمان زبان تركي خويش را ترك و متكلم به زبان فارسي گرديده اند. بدينگونه با فارسزبان شدن بخش عمده اي از گروههاي ترك و اهالي بومي شهر كه غير فارس بودند، همچنين اميزش زباني و بده بستان فرهنگي تاجيك-تاتهاي غير ترك با بخش ديگر كه تا به امروز تركزبان مانده اند، لهجه معروف به اصفهاني زبان فارسي شكل امروزي خود را پيدا نموده است.

من در زير تعدادي از خصوصيات لهجه اصفهاني زبان فارسي كه مشابه و قطعا و يا محتملا متاثر از زبان گروههاي تركي تاريخي در اين منطقه است را مياورم. اين موارد نتيجه و يادگار تركان ساكن در اين استان است. (مثالها از نشريه دانشجويي بهلول، مقاله اصفهاني نامه نوشته سلمان صباحي گرفته شده اند). از انجائيكه در طول تاريخ بسياري از تركهاي كوچنده و ساكن شده در اصفهان يعني اجداد تركهاي امروزي اين استان، همچنين اجداد بخش عمده اي از فارس زبانهاي امروزي ان را تركهاي قزلباش اسياي صغير تشكيل ميداده اند، قابل پيش بيني است كه خصوصيات و ويژگيهاي موجود در لهجه اصفهاني، بيش از گروههاي لهجه اي تركي ازربايجان، به گروههاي لهجه اي تركي تركيه نزديكي داشته باشند:

١- تلفظ خاص حروف صامت "ج، چ، ك، گ" در لهجه اصفهاني: از بارزترين تاثيرات زباني گروههاي تركي ساكن در اصفهان، پديده تلفظ خاص حروف بيصداي "جc-، چç-، كk-، گg-" در لهجه اصفهاني زبان فارسي مانند تركان ازربايجان-قفقاز جنوبي و اناتولي شرقي است. در زبانشناسي فارسي رسم است كه اين پديده را به صداهاي dz و ts موجود در برخي از زبانهاي ايراني ميانه و يا باستان منسوب كنند. اما اين توضيح ناكافي است زيرا كه به عامل اصلي توجهي نشده است. حادثه تبديل صداهاي c و ç به ترتيب به dz و ts كه به تركي "سسيزله رين سيزيلاشماسي Sәssizlәrin Sızılaşması " ناميده ميشود، از بارزترين خصوصيات بسياري از لهجه هاي زبان تركي در ازربايجان ايران (مشخصا تبريز)، نواحي جنوبي ازربايجان شمالي (نخجوان، ايروان)، نواحي شرقي تركيه (ارزروم و حوالي ان) و تمام ساحل جنوبي درياي سياه به ويژه شمال شرقي تركيه (ريزه-ترابزون، شيوه اي موسوم به لهجه قارادنيز در ساحل جنوب شرقي درياي سياه) و به مقدار كمتري شمال غربي تركيه ميباشد. تبديل ج به dz، و چ به ts در برخي ديگر از زبانهاي التايي از جمله در زبان محاوره اي مغولي و مانچو هم قاعده اي عمومي است.

در باره كم و كيف اين پديده فونتيك در زبان تركي از سوي اوانگاران و زبانشناسان (پروفسور ف. كيرزي اوغلو، پروفسور ه. كارپوز، تورگوت گوناي و ...) تحقيقات مفصلي انجام شده و عمده محققين مذكور انرا در ارتباط مستقيم با اسكان تركان اغ قويونلو (١٣٥٠-١٥٠٢) در نواحي ياد شده دانسته اند. در واقع نيز نواحي اي كه صامت "ج" بدين شكل خاص تلفظ ميشود، از جمله مناطقي در شرق و شمال شرق تركيه، عينا همان مناطقي هستند كه طوائف انبوهي از تركان اغ قويونلو مانند باييندير، پورناك-پرنك، موسوللو-موصللو، حمزه حاجيلو، قاراحاجيلو، عيزالدين حاجيلو، ايميرلو، حلب توكمانلاري شامل منصور بيگ افشارلاري و قوت بيگي افشارلاري، دولقادارلي-ذوالقدرلو، چپني، اغاچ اري-قاجار، دؤير-دوگر و غيره در طول تاريخ در انجا ساكن شده و توطن گزيده اند. از نمونه هاي اسكان طوائف اغ قويونلو در اين نواحي، در زمان شاهزاده سلطان سليم در ترابزون و ريزه، در دوره اغ قويونلويان در تبريز، در زمان سلطان سليم قانوني در ارزروم و حوالي ان، .... ميباشد. به واقع بين سه گانه ترابزون-ارزروم-تبريز تا اغاز قرن بيستم و سقوط دولت تركي-ازربايجاني قاجار، همواره داد و ستد زباني، فرهنگي، انساني، تجاري و اقتصادي بسيار زنده و فعال در جريان بوده است. (دولت تركي ازربايجاني قاجار هميشه در دو شهر ارزروم و ترابزون داراي كنسولگري بود). بسياري از طوائف اغ قويونلوي مذكور، كلا و يا جزا با تشكيل دولت صفوي و انتقال پايتخت ان به اصفهان در اين شهر سكني گزيده اند.

٢- تبديل "كسره- e" به "اي- i" در هجاي نخست كلمات: مانند تلفظ تركي "انسان" عربي به شكل "اينسان" در تركي. نمونه ها از لهجه اصفهاني: تبديل بگير-Begir به بيگير-Bigir؛ بشين-Beşin به بيشين-Bişin؛ بمير-Bemir به بيمير-Bimir؛ بريز-Beriz به بيريز-Biriz؛ ببين-Bebin به بيبين-Bibin؛ نميشه-Nemişe به نيميشه-Nimişe؛ نميخوام-Nemixam به نيميخوام-Nimixam.

٣-در لهجه اصفهاني زبان فارسي مضاف-مضاف اليه و صفت-موصوف به جاي كسره، هميشه "ي-i-" ميگيرد. اين تلفظ، عينا مطابق تلفظ اين قالبها در زبان تركي است، مانند تلفظ "درد دل" به شكل "درد-ي ديل". نمونه ها از لهجه اصفهاني: تبديل در باغ-Dər-e bağ به دري باغ-Dər-i bağ؛ گل قشنگ-Gol-e qəşəng به گلي قشنگ-Gol-i gəşəng؛ ادم خوب-Âdəm-e xub به ادمي خب-Âdəm-i xob.

٤- تبديل كسره اخر كلمه به فتحه: تبديل كسره اخر كلمات خارجي به فتحه قاعده اي عمومي در زبان تركي ازربايجاني است. نمونه از لهجه اصفهاني: تبديل جمعه-Com’e به جمعه-Com’ə

٥- تبديل "د" گنگ به "ت" طنيندار: عينا مشابه انچه كه در زبان تركي تركان اسياي صغير روي ميدهد. در تركي ازربايجاني عموما "د" حفظ ميشود. در تركي ازربايجاني ارد-Ard (دنبال)، در تركي تركيه ارت-Art (دنبال). نمونه از لهجه اصفهاني: تبديل ارد-Ard به ارت-Art (پودر گندم).

٦- تبديل فتحه به كسره: مشابه انچه كه در زبان تركي تركان اسياي صغير روي ميدهد. در تركي ازربايجاني معمولا فتحه حفظ ميشود. مانند قفس-Qəfəs در تركي ازربايجاني، كافئس Kafes در تركي تركيه. نمونه ها از لهجه اصفهاني: تبديل از-Əz به ائز-Ez؛ قفس-Qəfəs به قفئس-Qəfes؛ ازش-Əzəş به ائزئش-Ezeş؛ بزن-Bezən به بئزئن-Bezen.

٧- تبديل حرف "او- o" به "او- u": مشابه انچه كه در زبان تركي تركان اسياي صغير روي ميدهد. در تركي ازربايجاني معمولا "او-o" حفظ ميشود. مانند اويانماق-Oyanmaq در تركي ازربايجاني، اويانماق-Uyanmak در تركي تركيه. نمونه ها از لهجه اصفهاني: تبديل كجا-Koca به كوجا-Kuca؛ چادر-Çador به چادور- Çadur؛ شما-Şoma به شوما-Şuma.

٨- حذف حرف "ه" در لهجه اصفهاني: مشابه انچه كه در زبان تركي تركان اسياي صغير روي ميدهد. در تركي ازربايجاني حرف "ه" معمولا حفظ ميشود. مانند هؤرمك-Hörmək در تركي ازربايجاني، اؤرمك-Örmek در تركي تركيه. نمونه ها از لهجه اصفهاني: بچه ها-Bəççeha به بچا-Beça؛ گربه ها-Gorbeha به گربا-Gorba؛ ميجهد-Micəhəd به ميجد-Miced.

٩- تبديل "پس" به "پ": اين حادثه عينا از تركي ازربايجاني متاثر است. در زبان تركي ازربايجاني كلمه پسPәs فارسي به شكل پهPә و بهBә تلفظ مي شود. در لهجه اصفهاني زبان فارسي نيز كلمه پس-Pәs به پ-Pә تبديل مي شود: كجايين پس؟-Kocayin pəs تبديل ميشود به كوجاين پ؟-Kucayn pə.

١٠- پسوند "چي": براي تحقير و كوچك شمردن اشيا و انسانها. اين همان پسوند تصغير و تحبيب "چه-ça"، "چي-çi "، "چيك-çik " در زبان تركي است. مانند عليچي در لهجه اصفهاني.

١١- قالب "د+فعل+د": اين تركيب تاكيد امري عينا از زبان تركي گرفته شده است. مثلا "دي گلين دا!Di gәl da " در زبان تركي. در اينجا "دي" نخست مخفف "هايديHaydı " تركي به معني عجله كنيد، "دا" دومي مخفف "دايDay " و يا "داهاDaha " به معني ديگر است. نمونه ها از لهجه اصفهاني: د بيا د- De biya de ؛ د برو د-De boro de.

١٢- تلفظ اسامي به سياق تركي و در تطابق با قانون هماهنگي اصوات: مانند تبديل محمد-Mohəmməd عربي به ممد-Məmməd و ممد-Məməd. "ممد" و "مممد" فرم تركي "محمد" اند.

١٣- تبديل "و" به "ف": مانند تبديل "اوشارAvşar " تركي قديم به "افشارAfşar " در تركي ازربايجاني. نمونه از لهجه اصفهاني: "ديوارDivar " تبديل ميشود به "ديفالDifal ".

١٤- تبديل "ر" به "ل": مانند تبديل "گوره شمه كAvşar " تركي قديم به "گوله شمه كAfşar " در تركي ازربايجاني. نمونه از لهجه اصفهاني: "ديوارDivar " تبديل ميشود به "ديفالDifal ".

١٥- كاهش صوتي: اين حادثه در زبان تركي، هم در كلمات تركي و هم در كلمات خارجي اتفاق مي افتد. مانند تبديل "بورونوBurunu " به "بورنوBurnu " و "فيكيريFikiri " به "فيكريFikri " در زبان تركي. نمونه ها از لهجه اصفهاني: "بفرمايينBefәrmayin " به "بفرماينBefәrmayn "، "اينجايينİncayin " به "اينجاينİncayn ".

١٦- تبديل صائت "ا-a" به "فتحه-ə" : تبديل "ا" به فتحه پديده اي بسيار رايج در لهجه هاي زبان تركي است. مانند تبديل "قارداشQardaş " به "قردشQәrdәş " در لهجه تبريز، "ياخاYaxa " به "يخهYәxә " در تركي. نمونه از لهجه اصفهاني: تبديل "ميخوايMixay " به "ميخيMixәy ".

گرچه يه هو!!!


Home [Powered by Blogger]