İsfahan -Türk

Saturday, October 27, 2007


نواخته شدن مارش ملی آذربایجان در دانشگاه صنعتی اصفهان

آذربایجان اویرنجی حرکاتی - اصفهان - طبق اخبار رسیده از دانشگاه صنعتی اصفهان ، در ادامه ی برگزاری نمایشگاه آداب و رسوم ملل ایران که توسط کانون آریا ( !! ) از روز شنبه هفته ی گذشته و به قصد ایجاد وحدت ملی و انسجام اسلامی ( !! ) در این دانشگاه در حال برگزاری بود ، عصر سه شنبه کنسرت موسیقی با همین مضمون در آمفی تئاتر دانشگاه برگزار شد .

این کنسرت موسیقی با اجرای موسیقی جنوب ایران آغاز شد و در ادامه با اجرای رقص آذربایجانی توسط گروه ایلدیریم در حال برگزاری بود که کردهای دانشگاه که سابقه ی شیطنتهای غیر اخلاقی را حین برگزاری نمایشگاه داشتند ، بار دیگر با بهانه های واهی مانع اجرای صحیح کنسرت شدند که این حرکات غیر متمدنانه با اعتراض فعالین جنبش دانشجویی آذربایجان همراه شد .

در انتهای کنسرت گروه موسیقی آذربایجان به سرپرستی استاد بزرگ موسیقی آذربایجانی ، حسن دمیرچی ، به اجرای موسیقی های ملی آذربایجان پرداختند .

این اجراهای ملی که با استقبال فوق العاده ی ترکهای دانشجو اعم از قشقایی و ترکمن و آذربایجانی همراه شد با گستاخی ماموران حراست و کانون شوونیستی آریا حین اجرای مارش ملی با قطع سیستم صوتی و بسته شدن پرده و اعتراض دانشجویان ناسیونالیست آذربایجان که ایستاده و استوار مارش می خواندند همراه شد .

گروه استاد دمیرچی نیز با آمدن به جلوی صحنه و ادامه دادن مارش به همراهی با خیل کثیر دانشجویان میللتچی ، ندای خداگون یاشاسین آذربایجان را چندین و چند باره سر دادند .

Wednesday, October 24, 2007


“چاغري” درگيسي ؛ ايصفاهان تئكنيكال بيليم يوردونون تورك اؤيره نجيلرينين هارايي

جمعه,۲۷ مهر ۱۳۸۶

آزاد تبریز- ايصفاهان بيليم يوردوندا تحصيل آلان تورك اؤيره نجيلرين چاليشمالاري ايصفاهان تئكنيكال بيليم يوردونون تورك اؤيره نجيلر درنه يينين آچيليشينا و بو درنه يين درگيسي ساييلان “چاغري” آدلي اؤيره نجيسه ل درگينين موجوويزينين آلينماسينا سونوجلاندي. بو درنه يين اساس ايشلريندن توركجه ديل كيلاسلارين تشكيل وئريب، توركجه يازيب اوخوماغي بيلمه يه ن تورك و آزربايجانلي اؤيره نجيلره آنا ديللريني اؤيره تمكدير.

آزربايجان اؤيره نجي حركاتي _ ايصفاهان

Thursday, October 11, 2007




بیات

قبیلة ترک از قبایل بیست و دوگانة اغز (غز * ) پراکنده در ایران افغانستان ترکمنستان ازبکستان جمهوری آزربايجان ارمنستان ترکیه سوریه و عراق . واژة بیات که به صورت «بایات » هم ضبط شده به معنای بادولت و پرنعمت است . اصل این قبیله در نسبنامه های افسانه ای ترکان به «بای آت » پسر دوم گون خان پسر اغوزخان می رسد (رشیدالدین فضل الله ج 1 ص 39 حمدالله مستوفی 1362 ش الف ص 566 تاریخ قزلباشان ص 24 قائم مقام ص 403). قبیلة بیات همچون سایر قبایل بزرگ ترک علامتی مخصوص داشته که شکل آن در منابع متفاوت است (کاشغری ص 172 رشیدالدین فضل الله ج 1 ص 40 اوزون چارشیلی ج 1 ص 113). بیاتها طبق بعضی اخبار از روزگاران قدیم و پیش از مهاجرتهای گستردة خود به غرب آسیا در اطراف رودخانة قراموران یا بنابر ضبط حمدالله مستوفی (1362 ش ب ص 218) قارامران واقع در شمال چین می زیسته اند (قائم مقام همانجا). از اشارات جامع التواریخ برمی آید که گروههایی از این قبیله مشهور به «بایاوت » دهها سال پیش از آغاز سلطنت چنگیزخان در زمرة طوایف مغول درآمده بودند. اینان در تقسیم بندی قومی مغولان از جملة طوایف درلگین بودند که معرف مغولان عام و بی اصل و نسب است . دو شعبة معروف این طایفه «جدی بایاوت » و «کهرون بایاوت » بودند. اولی نام خود را از رودخانة جدی مغولستان اخذ کرده و دومی به دلیل زندگی در صحرا به این عنوان موسوم شده بود. اینان در لشکرکشیهای چنگیزخان و هولاکوخان به ایران شرکت داشتند (رشیدالدین فضل الله ج 1 ص 111ـ112 136ـ 138).

در قرون ششم و هفتم یک طایفة بزرگ ترک به نام «بیاووت » در صحرای خوارزم می زیستند که ظاهرا از طوایف یمک یا کیمک بودند (نسوی ص 38 329). به سبب انتساب ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه و انتساب مادر ازلغ (اوزلاغ )شاه ولیعهد سلطان محمد به طایفة بیات امرای این طایفه در دربار خوارزمشاه صاحب نفوذ و قدرت شدند چنانکه قتلغ خان ] بیاووتی [ در رقابتی که بر سر جانشینی سلطان محمد خوارزمشاه پیش آمده بود به جانبداری ازلغ شاه قصد جان سلطان جلال الدین خوارزمشاه را کرد (همان ص 85 ابن خلدون ج 4 ص 754 اقبال آشتیانی ص 44). با این حال نمی توان قاطعانه بیات را با بیاووت و بایاوت یکی دانست . مجتبی مینوی در تعلیقات خود بر سیرت جلال الدین مینکبرنی (ص 329ـ330) تنها به طرح این سؤال قناعت کرده که آیا ارتباطی بین بیات و بیاووت هست یا نه . بعضی از پژوهشگران در سالهای اخیر تصریح کرده اند که «بایاوت »ها نه از قبایل مغول که همان بیاتهای ترک اند (قفس اوغلی ص 165 پانویس 21).

تاریخ ورود قبیلة بیات به فلات ایران چندان روشن نیست اما از برخی منابع تاریخی برمی آید که این مردم ظاهرا در اوایل قرن پنجم و مقارن حملات غزان و سلجوقیان در فلات ایران پراکنده شده و در مسیر کوچ نظامی خود تا صحاری شام و سواحل مدیترانه پیش رفته اند. در این پیشرویهای پرماجرا گروههایی از این قبیله بتدریج در بعضی نواحی خراسان بزرگ عراق عجم کردستان و لرستان استقرار یافتند. چنانکه خبر انتصاب امیرسنقر بیاتی (مقتول 511) به نیابت حکومت بصره از جانب امیر آق سنقر بخاری اقطاع دار این ولایت از سابقة دراز حضور بیاتها در ایران و عراق عرب حکایت می کند (ابن خلدون ج 4 ص 93). استقرار قبیلة بیات در بعضی نواحی غربی ایران پس از چندی به تشکیل دولت محلی کوچکی در اراضی میان لرستان کوچک و عراق عرب انجامید اما خصومت حاکمان بیات و اتابکان لر سرانجام به انقراض حکومت بیات منجر شد و اتابک شجاع الدین خورشید شاه حاکم لرستان که از دست اندازیهای مکرر ترکان بیات به متصرفات خویش خشمگین بود بر سر آنان تاخت . در نتیجه آخرین حاکم بیات هزیمت یافت و قلمرو او که به ولایت بیات مشهور بود به تصرف سپاه خورشیدشاه درآمد (حمدالله مستوفی 1362ش الف ص 553 معین الدین نطنزی ص 54 ـ 55 بدلیسی ص 60). نام ولایت بیات در قرون بعد نیز در منابع دیده می شود. عطاملک جوینی در نیمة دوم قرن هفتم در گزارش کوتاهی راجع به اشتغالات دیوانی خود در تاریخ جهانگشای از برانداختن باجهای قدیم بلاد تستر و بیات سخن گفته است (ج 1 ص 25). نام ولایت بیات در اواخر قرن هشتم در ردیف نامهای ولایات معتبری چون بغداد عراق عرب خوزستان و لرستان قرار گرفت (شمس منشی ج 2 ص 170ـ171). در قرون بعد نام این ولایت بر حوزة محدودی اطلاق می شد که مشهورترین ناحیة آن قلعة بیات بر سر راه دزفول و عراق عرب بود (نویدی ص 101). نادرشاه هنگامی که از عراق عرب به سوی خوزستان می رفت تا شورش محمدخان بلوچ را سرکوب کند بر سر راه خود در این قلعه توقف کرد (استرآبادی ص 223). ویرانة این قلعه امروزه در کشور عراق برجاست (لسترنج ص 69ـ70).

مشیرالدوله تبریزی (متوفی 1279) در شرح مأموریتش برای تشخیص و تعیین مرزهای ایران و عثمانی «قریة بیات » را از توابع پشتکوه لرستان دانسته و از پراکندگی بیاتها در توابع شوشتر و دزفول خبر داده است (ص 102).

میدان فعالیت سیاسی طوایف بیات در تاریخ ایران محدود به پشتکوه لرستان نبود گروههایی از اینان در جنگهای شیخ ابواسحاق اینجو (متوفی 758) و امیر مبارزالدین محمد مظفری (ح 700ـ 765) شرکت داشتند (وزیری کرمانی ص 384ـ385). در حکومت زندیه نیز بیاتها صاحب نفوذ بودند و مهر علی خان بیات اسلاملو از جمله بزرگان شیراز در زمان کریم خان زند و علی مرادخان زند بود (غفاری کاشانی ص 165 188 191 476). بیاتهای شیراز که تا اوایل قرن چهاردهم در یکی از گذرهای محلة اسحاق بیگ به خریدوفروش اسب اشتغال داشتند احتمالا بازماندگان طوایف چادرنشین بیات فارس بودند که بتدریج از شیوة زندگی پدران خود دست کشیده و یکجانشین شده بودند (فسائی ج 2 ص 919).

جمعی از بیاتها که در پایان مهاجرت طولانی خود به آناطولی و شام رسیده بودند در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم به قره عثمان فرمانروای آق قوینلوها پیوستند و ظاهرا در جنگ وی با امیر چکم والی شام شرکت کردند (طهرانی ص 60 64 65 روملو ج 11 ص 27ـ30). پس از انقراض سلسلة آق قوینلو بسیاری از طوایف تشکیل دهندة آن اتحادیه از جمله طایفة بیات به دولت صفوی پیوستند ( تاریخ قزلباشان ص 8 21ـ29 هینتس ص 96). احتمالا بسیاری از طوایف خاک آناطولی را ترک گفته و به ایران آمده اند اما آثار آنان هنوز در بعضی روستاهای آناطولی و شام برقرار است ( ایرانیکا ذیل ماده ). این گروه از طوایف بیات را بعدها قره بیات نامیدند تا از بیاتهایی که از قبل در ایران می زیستند متمایز شوند. بر همین اساس طوایف بیات ایران را آق بیات یا بیات مطلق می خواندند (قائم مقام ص 403ـ404). ظاهرا تیرة شام بیاتی از تیره های تشکیل دهندة ایل قاجار (خورموجی ص 3) و از بیاتهای شام یا قره بیاتها بوده که پس از استقرار در آزربايجان به طوایف قاجار پیوسته است . بزرگان این طایفه از جمله امرای دربار فتحعلی شاه به شمار می آمدند (قائم مقام همانجا).

پیش از تشکیل دولت صفویه چندین طایفة چادرنشین ترک و مغول در دشتهای قزوین و ری و شهریار به سر می بردند (فریومدی ص 344 اولیاءالله ص 192ـ194 مرعشی ص 44). هر چند نام طوایف بیات در منابع اخیر نیامده است اما به نظر می رسد که این طوایف پیش از دولت صفوی در قسمتهایی از لرستان و عراق عجم سکونت داشته اند. این احتمال از آنجا تقویت می شود که شاه اسماعیل اول (حک : 905ـ930) در همان سالهای نخست سلطنت خود پس از آنکه آزربايجان و شیروان را از تصرف دولت عثمانی خارج کرد و آن نواحی را تحت حکومت خود درآورد جمعی از این طوایف را از عراق ] عجم [ به شابران و دربند تبعید کرد (باکیخانوف ص 93). بعدها بزرگان این طوایف با دربار روسیه پیوند یافتند و در جلب حمایت روسها کوشیدند (همان ص 165).

رؤسای طوایف بیات عراق عجم که ظاهرا بزرگترین گروه از طوایف بیات مطلق یا آق بیات به شمار می آمدند در سالهای سلطنت شاه طهماسب اول (930ـ984) از جمله بزرگان دولت صفوی محسوب می شدند. سلیمان بیگ و برادرش حسن بیگ یوزباشی قورچیان بیات پیش از اینکه به سبب رفاقت با اسماعیل میرزا پسر شاه طهماسب اول مغضوب شوند از امرای بزرگ و مقرب شاه صفوی بودند (نویدی ص 111 تاریخ قزلباشان ص 24). حتی صدماتی که شاه صفوی بر این طوایف وارد آورد مانع از اطاعت و خدمتگزاری آنان نشد. هنگامی که القاص میرزا برادر شورشی شاه طهماسب با حمایت سلیمان قانونی پادشاه عثمانی از عراق عرب تا قم پیش آمد جمعی از طوایف بیات عراق عجم که در حدود قم می زیستند به مقابله با القاص میرزا شتافتند. جنگجویان این طایفه در جنگ مغلوب و به دستور القاص میرزا کلیة اسرای طایفة بیات اعدام شدند ( عالم آرای شاه طهماسب ص 109). طوایف بیات عراق عجم همچنین مدتی در ملازمت و خدمتگزاری سلطان مصطفی میرزا پسر شاه طهماسب بودند. سلطان مصطفی میرزا که از دوستداران سلطنت برادر خود سلطان حیدر میرزا بود پس از قتل برادر به دست هواداران اسماعیل میرزا برادر دیگر خود به امیدنجات به میان طایفة بیات گریخت . حاجی اویس بیگ بیات حاکم طایفه که در ظاهر پذیرای شاهزادة متواری شده بود بازداشت محترمانة او را به قزوین اطلاع داد و پس از ورود شاه اسماعیل دوم (حک : 984ـ 985) به قزوین او را به حضور شاه رسانید (اسکندرمنشی ص 143 منجم یزدی ص 29ـ30 حسینی استرآبادی ص 55). در اوایل سلطنت شاه عباس اول (995ـ 1037) که حکومت قلمرو علیشکر ـ همدان ـ به محمد باقر میرزا پسر خردسال شاه عباس تفویض شد اغورلو سلطان بیات حاکم طایفه بیات و نواحی کزاز و کرهرود به نیابت از او به حکومت همدان رفت . اما شاهوردی خان لر حاکم لرستان کوچک که از مدتها قبل قصد تصرف بعضی مناطق تابعة همدان را داشت قلت یاران اغورلوسلطان را مغتنم شمرد و به بروجرد مقر او حمله برد. در این جنگ اغورلو سلطان کشته شد و لشکریان بیات متفرق شدند. تا اینکه شاه عباس خود به جنگ شاهوردی خان رفت و پس از شکست دادن او متوجه ایل بیات شد و کلیة مناصب موروثی اغورلو سلطان را به برادر او شاهقلی سلطان بیات تفویض کرد. وی که از تأخیر ایل بیات در امداد به اغورلو سلطان خشمگین بود به خواهش شاهقلی سلطان از مجازات ایل بیات درگذشت و پس از دریافت سه هزار تومان پول و سه هزار کره اسب بیاتی نژاد که همواره مورد توجه قزلباشان بود به قزوین بازگشت (اسکندرمنشی ص 352ـ353 بدلیسی ص 81ـ82 تاریخ قزلباشان همانجا).

گروهی از طوایف بیات دو قرن بعد به آقامحمدخان قاجار (حک : 1210ـ1211) پیوستند و سرانشان در زمرة بزرگان دربار قاجار درآمدند (سپهر ص 26 وکیلی طباطبائی تبریزی ص 373). یکی از مشهورترین بزرگان این طایفه که در عهد ناصرالدین شاه (1264ـ1313) می زیست علینقی خان بیات ملقب به نظام لشکر و صمصام الملک است که از مالکان بزرگ ایران و سرکردة یکی از افواج نظامی آن روزگار بود. فرزندانش به نامهای ذوالفقارخان (صمصام الملک ) و عباسقلی خان (سهم الملک ) همانند پدرشان از بزرگان آن سامان به شمار می آمدند (اعتمادالسلطنه 1367 ش ج 2 ص 1615 وکیلی طباطبائی تبریزی ص 388 453). مرتضی قلی خان بیات * ملقب به سهام السلطان که بارها به وکالت مجلس شورای ملی و یکی دو بار به وزارت و صدارت رسید پسر عباسقلی خان است (بامداد ج 4 ص 69). امروزه تمامی طوایف بیات عراق عجم در محال کزاز و کرهرود و بعضی دیگر از روستاهای اراک سکونت دارند و به زراعت و دامداری روزگار می گذرانند (وکیلی طباطبائی تبریزی ص 388). گروهی دیگر از طوایف بیات که در ماکو به سر می برند از اواخر سلطنت شاه عباس اول در این سامان استقرار یافته اند (اسکندرمنشی ص 793 فرامین فارسی ماتناداران ج 2 ص 507) و یا اینکه در اوایل سلطنت شاه عباس دوم (1052ـ1077) از ایروان به ماکو آمده اند. ریاست این مردم با مصطفی بیگ بیات جد حکام موروثی ماکو بود (نصرت ماکوئی ص 3ـ48). فرزندزادگان مصطفی بیگ در سلطنت قاجاریه و بویژه در صدارت حاج میرزا آقاسی (متوفی 1265) که خود از اعضای طایفة بیات ایروان بود حکومت چندین ناحیه از ایران را در دست گرفتند ( رجوع کنید به همان ص 16ـ 18). شاه عباس دوم در اواخر سلطنت گروههایی از طوایف ترک بیات منطقة قره باغ را به همراه طوایف دیگر به گرجستان انتقال داد. اینان اغلب در اطراف قلعه های اسلام آباد و شاه آباد و نصرت آباد که خود بنا کرده بودند اسکان یافتند. خصومت مذهبی و ستیزه جویی ترکان مهاجر سرانجام سبب جنگ میان آنان و گرجیان شد که در پی آن جمع کثیری از مهاجران ترک به قتل رسیدند (وحید قزوینی ص 288ـ289).

گروهی دیگر از طوایف بیات در کردستان عراق عرب سکونت داشتند که شاه طهماسب دوم (حک : 1135ـ 1145) بسیاری از آنان را به حوالی تهران و ساوجبلاغ کرج تبعید کرد (حکیم ص 757). در 1144 نیز نادرشاه که هنوز وکیل السلطنة شاه طهماسب دوم بود پس از اینکه کرکوک را به تصرف در آورد گروهی دیگر از این مردم را به خراسان تبعید کرد. اینان به روایتی به هرات رفتند و به روایت دیگر به طوایف بیات نیشابور پیوستند (استرآبادی ص 193 مروی ج 1 ص 254). طوایف بیات منطقة کرکوک در اوایل قرن حاضر مشتمل بر هفت طایفه بودند که در بیست و چند روستا نزدیک جبل حمرین و قره تپه به سر می بردند (ادموندز ص 303). نادرشاه همچنین در دورة سلطنت خود گروههایی از طوایف بیات و افشار و جوانشیر و شاهسون و بختیاری را به افغانستان تبعید کرد. اغلب اینان که در کابل اسکان یافتند با عنوان عمومی قزلباش نامیده می شدند. بزرگان این مردم تا سالهای سلطنت امیر عبدالرحمان خان عهده دار بعضی مناصب و مقامات مهم اداری و لشکری افغانستان بودند (فیض محمد ص 143ـ144). محلة قزلباش کابل یادگاری از همین مردم است .

گروه دیگر از طوایف بیات ایران که قدمت و سابقة حضور آنان در ایران به قبل از قرن دهم می رسد طوایف بیات نیشابورند که به قره بیات شهرت داشتند. وجه تسمیة قره بیاتها و تاریخ دقیق ورود آنها به خراسان روشن نیست . تشابه عنوان این طوایف با قره بیاتهای شامی این گمان را تقویت می کند که اینان احتمالا شعبه ای از قره بیاتهای شام بوده اند که پیش از قرن دهم به خراسان مهاجرت کرده اند. اما دلیل روشنی برصحت این مدعا در دست نیست تنها احتمال قابل اعتنا اخبار مهاجرت اجباری قره تاتارهای آناطولی است که در آغاز قرن نهم به دستور تیمور لنگ به سوی خراسان و ترکستان حرکت کرده بودند. گروههایی از این مردم هنگام مهاجرت از صفوف مهاجران گریختند و در گوشه و کنار مسیر مهاجرت پنهان شدند. اگر چه دربارة تاریخ ورود این طوایف به خراسان خبری در دست نیست اما از آنجا که اسکندر منشی این طوایف را در شمار طوایف جغتایی آورده است (ص 794) می توان گمان کرد که اینان نیز همانند گرایلیها و جلایرها و جمشیدیها پس از حملات مغولان به خراسان آمده باشند. شهرت و اعتبار این طایفه از سالهای آخر قرن دهم و مقارن اوایل سلطنت شاه عباس آغاز شد و تا اوایل قرن سیزدهم ادامه یافت . در سال 1000 قره بیاتها که از دو سه سال قبل پیشرویهای ازبکان را متوقف کرده و مانع سقوط تعدادی از شهرهای خراسان شده بودند سرانجام تسلیم قوای عبدالمؤمن خان ازبک شدند و بسیاری از بزرگانشان از جمله محمود سلطان پسر باباالیاس به قتل رسیدند اما سال بعد صفویان نواحی اشغالی خراسان را از دست ازبکان خارج ساختند. شاه عباس در ازای خدمات قره بیاتها املاک بزرگان بیات نیشابور را از جمیع مالیاتها معاف کرد و محمد سلطان پسر دیگر بابا الیاس را به حکومت اسفراین گماشت . حکومت اولاد باباالیاس به نیشابور هم کشیده شد و تا پایان سلطنت شاه عباس اول ادامه یافت (همان ص 333 337ـ339 794). طوایف بیات نیشابور در سالهای قدرت نمایی و سلطنت نادرشاه افشار (1148ـ1160) در اغلب جنگهای او شرکت داشتند و حکومت موروثی خوانین بیات بر نیشابور که تا اواسط سلطنت فتحعلی شاه (1212ـ 1250) ادامه یافت در همین سالها شکل گرفت (مروی ج 1 ص 81 109 ج 3 ص 961 1134). پس از قتل نادرشاه بعضی از رؤسای طوایف قره بیات نیشابور با استفاده از فرصت به دست آمده به قدرت نمایی پرداختند و به مقامات و مناصب عالی اداری و لشکری دست یافتند از جملة آنان صالح خان بیات بود که در 1160 از سوی عادلشاه افشار به حکومت فارس منصوب شده بود. وی تا 1168 که به دست شیخعلی خان زند کشته شد به همراه هاشم خان بیات سرکردة فوج بیات شیراز و حاکم فارس تا استقرار قطعی دولت کریم خان زند از جمله عوامل اصلی بحران و ناآرامی اوضاع و احوال فارس بود (مرعشی صفوی ص 121 کلانتر ص 48 فسائی ج 1 ص 583 ـ596). در سلطنت کوتاه مدت سید محمد صفوی متولی آستان قدس رضوی طایفة قره بیات نیشابور متحد او بود و صالح خان بیات با حفظ سمت عهده دار قورچی باشیگری و حاجی سیف الدین خان بیات نایب او بود (مرعشی صفوی ص 131). این طایفه در دفع حملات احمدخان ابدالی پادشاه افغانستان به نیشابور کوشید اما سرانجام در 1164 احمدخان بر نیشابور دست یافت و گروهی از طوایف بیات را به غزنه تبعید کرد (غبار ص 363). بازماندگان این مردم دست کم تا سالهای پایانی سدة سیزدهم در آن نواحی به سر می بردند (ریاضی ص 67 139). حکومت منطقة نیشابور در طول سلطنت شاهرخ افشار و آقامحمدخان و فتحعلی شاه قاجار در اختیار اولاد حسن خان بیات سردار معروف نادرشاه بود. عباسقلی خان بیات مختاری پسر حسن خان و جعفرخان پسر عباسقلی خان و علیقلی خان پسرجعفرخان تا اوایل سلطنت فتحعلی شاه به ترتیب حاکم نیشابور بودند. پس از شکست شورش علیقلی خان بیات و استقرار قدرت فتحعلی شاه در خراسان حکومت نیشابور از دست این خاندان خارج شد و پس از آن نفوذ و قدرت طایفة بیات نیشابور رو به کاستی نهاد و بتدریج از صحنة سیاسی و نظامی خراسان حذف شد. طوایف بیات نیشابور در قرنهای دوازدهم سیزدهم و چهاردهم بتدریج در روستاهای بلوک سرولایت و خرو اسکان یافتند و به زراعت و دامداری مشغول شدند (گلستانه ص 69 ـ71 75 طرب نایینی ص 107ـ 108 حکیم ص 757ـ 758 اعتمادالسلطنه 1362ـ1363 ش ج 3 ص 91 بامداد ج 1 ص 233ـ234 ج 5 ص 132ـ 135 ییت ص 343ـ344). یکی از آخرین قدرت نماییهای بزرگان بیات نیشابور شورش امام وردی خان بیات و پسرانش بود. وی که در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه به حکومت نیشابور منصوب شده بود به حسن خان سالار بار پیوست و در جنگهای او با قوای دولتی شرکت جست . پس از پیروزیهای سلطان مراد میرزا حسام السلطنه بر قوای حسن خان سالار بار امام وردی خان از حسن خان جدا شد و شهر نیشابور را تسلیم حسام السلطنه کرد. وی در 1267 بر حاکم شهر یاغی شد و به اتفاق پسرانش در قلعه های حسین آباد و توزنده جان متحصن گردید اما شورش وی در هم شکست و قلاع حسین آباد و توزنده جان ویران شد (سپهر ج 3 ص 47 138).

تا همین اواخر چندین تیره و طایفه چادرنشین بیات در میان ایلات خمسه و قشقایی فارس و همچنین در میان ترکمنهای شمال ایران به سر می بردند (فیلد ص 256 264 کیهان ج 3 ص 80 376 پیمان ص 221 224 233 کتابچة نفوس استرآباد ص 238). غیر از این مردم هزاران خاندان شهری و روستایی دیگر در زنجان و تهران و کرج و شیراز و زرند و کرمان و مشهد و نیشابور و اراک و نهاوند و دیگر شهرهای ایران به سر می برند که با عنوان خانوادگی بیات شناخته می شوند.

منابع : ابن خلدون العبر: تاریخ ابن خلدون ترجمة عبدالمحمد آیتی تهران 1363ـ1370 ش سیسیل جان ادموندز کردها ترکها عربها ترجمة ابراهیم یونسی تهران 1367 ش محمدمهدی بن محمد نصیراسترآبادی جهانگشای نادری چاپ عبدالله انوار تهران 1341 ش اسکندرمنشی تاریخ عالم آرای عباسی چاپ اسماعیل برادران شاهرودی تهران 1364 ش محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه مرآة البلدان چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث تهران 1367 ش همو مطلع الشمس چاپ سنگی تهران 1301ـ1303 چاپ تیمور برهان لیمودهی چاپ افست تهران 1362 ـ1363 ش عباس اقبال آشتیانی تاریخ مغول : ازحملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری تهران 1364 ش اسماعیل حقی اوزون چارشیلی تاریخ عثمانی ترجمة ایرج نوبخت تهران 1368ـ1370 ش محمدبن حسن اولیاءالله تاریخ رویان چاپ منوچهر ستوده تهران 1348 ش عباسقلی آقا باکیخانوف گلستان ارم چاپ عبدالکریم علیزاده ... ] و دیگران [ باکو 1970 مهدی بامداد شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری تهران 1357 ش شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی شرفنامه : تاریخ مفصل کردستان چاپ محمد عباسی چاپ افست تهران 1343 ش حبیب الله پیمان توصیف و تحلیلی از ساختمان اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی تهران 1347 ش تاریخ قزلباشان چاپ میرهاشم محدث تهران 1361 ش عطاملک بن محمد جوینی کتاب تاریخ جهانگشای چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی لیدن 1329ـ 1355/ 1911ـ1937 چاپ افست تهران ] بی تا. [ حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی تاریخ سلطانی : از شیخ صفی تا شاه صفی چاپ احسان اشراقی تهران 1364 ش محمدتقی حکیم گنج دانش : جغرافیای تاریخی شهرهای ایران چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر تهران 1366 ش حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی تاریخ گزیده چاپ عبدالحسین نوائی تهران 1362 ش الف همو کتاب نزهة القلوب چاپ گی لسترنج لیدن 1915 چاپ افست تهران 1362 ش ب محمدجعفربن محمدعلی خورموجی حقایق الاخبار ناصری چاپ حسین خدیوجم تهران 1363 ش رشیدالدین فضل الله جامع التواریخ چاپ بهمن کریمی تهران 1338 ش حسن روملو احسن التواریخ چاپ عبدالحسین نوائی ج 11 تهران 1349 ش ج 12 تهران 1357 ش محمدیوسف ریاضی عین الوقایع : تاریخ افغانستان در سالهای 1207ـ1324 ق چاپ محمدآصف فکرت هروی تهران 1369 ش محمدتقی سپهر ناسخ التواریخ چاپ جهانگیر قائم مقامی تهران 1337 ش محمدبن هندوشاه شمس منشی دستورالکاتب فی تعیین المراتب چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده مسکو 1964ـ1976 محمدجعفربن محمدحسین طرب نایینی جامع جعفری چاپ ایرج افشار تهران 1353 ش ابوبکر طهرانی کتاب دیاربکریه چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر تهران 1356 ش عالم آرای شاه طهماسب چاپ ایرج افشار تهران 1370 ش غلام محمدغبار افغانستان در مسیرتاریخ قم 1359 ش ابوالحسن غفاری کاشانی گلشن مراد چاپ غلامرضا طباطبایی مجد تهران 1369 ش فرامین فارسی ماتناداران ایروان 1956 غیاث الدین فریومدی ذیل مجمع الانساب شبانکاره ای چاپ میرهاشم محدث تهران 1363 ش حسن بن حسن فسائی فارسنامة ناصری چاپ منصور رستگار فسائی تهران 1367 ش فیض محمد نژادنامة افغان مقدمه تحشیه و تعلیقه از کاظم یزدانی چاپ عزیزالله رحیمی قم 1372 ش هنری فیلد مردم شناسی ایران ترجمة عبدالله فریار تهران 1343 ش ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام منشات قائم مقام فراهانی چاپ بدرالدین یغمایی تهران 1366 ش ابراهیم قفس اوغلی تاریخ دولت خوارزمشاهیان ترجمة داود اصفهانیان تهران 1367 ش محمودبن حسین کاشغری نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی محمد دبیرسیاقی تهران 1375 ش کتابچة نفوس استرآباد در سال 1296 هجری قمری در گرگان نامه به کوشش مسیح ذبیحی چاپ ایرج افشار تهران 1363 ش محمدبن ابوالقاسم کلانتر روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس شامل وقایع قسمتهای جنوبی ایران از سال 1142ـ 1199 هجری قمری چاپ عباس اقبال آشتیانی تهران 1362 ش مسعود کیهان جغرافیای مفصل ایران تهران 1310ـ1311 ش ابوالحسن بن محمدامین گلستانه مجمل التواریخ چاپ مدرس رضوی تهران 1356 ش گی لسترنج جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ترجمة محمود عرفان تهران 1364 ش ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی تاریخ طبرستان و رویان و مازندران چاپ محمدحسین تسبیحی تهران 1345 ش محمدخلیل بن داود مرعشی صفوی مجمع التواریخ چاپ عباس اقبال آشتیانی تهران 1362 ش محمدکاظم مروی عالم آرای نادری چاپ محمدامین ریاحی تهران 1364 ش جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی رسالة تحقیقات سرحدیه چاپ محمد مشیری تهران 1348 ش معین الدین نطنزی منتخب التواریخ معینی چاپ ژان اوبن تهران 1336 ش جلال الدین محمد منجم یزدی تاریخ عباسی یا روزنامة ملا جلال چاپ سیف الله وحیدنیا تهران 1366 ش محمدبن احمد نسوی سیرت جلال الدین مینکبرنی چاپ مجتبی مینوی تهران 1365 ش محمدرحیم نصرت ماکوئی تاریخ انقلاب آزربايجان و خوانین ماکو قم 1373 زین العابدین عبدالمؤمن نویدی تکملة الاخبار : تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری قمری چاپ عبدالحسین نوائی تهران 1369 ش محمدطاهربن حسین وحید قزوینی عباسنامه یا شرح زندگانی 22 سالة شاه عباس ثانی ( 1052ـ1073 ) چاپ ابراهیم دهگان اراک 1329 ش احمدعلی وزیری کرمانی تاریخ کرمان چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی تهران 1352 ش رضاوکیلی طباطبائی تبریزی تاریخ عراق ( اراک ) چاپ منوچهر ستوده در فرهنگ ایران زمین ج 14 (1345ـ1346 ش ) والتر هینتس تشکیل دولت ملی در ایران : حکومت آق قوینلو و ظهور دولت صفوی ترجمة کیکاووس جهانداری تهران 1361 ش چارلز ادوارد ییت خراسان و سیستان ترجمة قدرت الله روشنی زعفرانلو و مهرداد رهبری تهران 1365 ش Encyclopaedia Iranica، s.v. "Baya ¦t" (by G. Doerfer)

/ علی پورصفر قصابی نژاد/


Wednesday, October 10, 2007





ترکة اصفهانی خانواده ای اهل علم از خجند ترکستان


خاندان خانواده ای اهل علم در سده های هفتم تا دهم . ابوحامد صدرالدین محمد بزرگ این خاندان اصالتا از خجند ترکستان بود و لقب «ترکه » به همین سبب با نام او و اولاد و احفادش همراه شده است (افندی اصفهانی ج 7 ص 166).

عالمان خانوادة ترکة اصفهانی تا عهد گورکانیان حنفی مذهب بودند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 34) اما به نوشتة میرزاعبدالله افندی (همانجا) ظاهرا این خاندان شیعه بوده اند.

برخی افراد این خاندان که در روزگار خود از شهرت و مقام علمی برخوردار شدند عبارت اند از: ابوحامد صدرالدین محمد صائن الدین علی بن محمد افضل الدین محمدبن صدرالدین افضل الدین محمدبن حبیب الله جلال الدین محمد از علمای معاصر شاه عباس اول (حک : 996ـ 1038) ضیاءالدین علی عالم و شاعر و ملامظفر شاعر و ادیب معاصر شاه عباس اول (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 46 مدرس تبریزی ج 2 ص 165ـ 166 مهدوی ص 20ـ21).

این مقاله مشتمل است بر شرح حال چهارتن از مشاهیر این خاندان .

1) ابوحامد صدرالدین محمد حکیم و عارف سدة هفتم و هشتم . وی در اصفهان به دنیا آمد. از تاریخ ولادت و درگذشت وی اطلاعی در دست نیست . او در عصر ایلخانان مسلمان یعنی غازان خان و الجایتو و ابوسعید در اصفهان می زیست و معاصر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر دانشمند دورة ایلخانان بود (جلالی نائینی ص 623) و با وی مکاتبه داشت . در مکتوبی که رشیدالدین فضل الله در پاسخ به نامة ابوحامد نوشته او را «یگانة روزگار و خسرو کشور علم و ایقان » خوانده و به وی احترام و ارادت بسیاری ابراز کرده و درخواست او را راجع به کاهش مالیاتهای سنگین اهالی اصفهان پذیرفته است (رشیدالدین فضل الله ص 32ـ33).

معروفترین اثر ابوحامد قواعدالتوحید نام دارد که در اثبات وجود باری تعالی و توحید به روش حکمای مشائی نوشته شده است . صائن الدین علی بن محمد نوادة وی قواعدالتوحید را شرح کرده است . این شرح به نام تمهیدالقواعد همراه با متن قواعدالتوحید نخستین بار در 1315 به اهتمام شیخ احمد شیرازی در تهران چاپ سنگی شد (آقابزرگ طهرانی ج 17 ص 181 مشار ستون 217). اثر دیگر ابوحامد الحکمة الرشیدیة نام دارد که آن را در بیان قواعد حکمت مشائیان نوشته (علی ترکة اصفهانی 1360ش ص 128) و به خواجه رشیدالدین فضل الله اهدا کرده است (جلالی نائینی ص 631ـ 632 نیز رجوع کنید به رشیدالدین فضل الله ص 137ـ 138). در تمهید القواعد دو بار از این کتاب نام برده شده است (علی ترکة اصفهانی ص 57 128). اکنون هیچ نسخه ای از الحکمة الرشیدیة در دست نیست (جلالی نائینی ص 629). صائن الدین علی بن محمد (1360 ش ص 56 ـ57) دو اثر الاعتماد و الحکمة المنیعة را نیز از ابوحامد دانسته و سیدجلال الدین آشتیانی نوشته که حدود هشت صفحه از الحکمة المنیعة را مطالعه کرده است (همان مقدمه ص 2 پانویس ). سیدحیدر آملی از قواعد التوحید با عنوان رسالة فی الوجود المطلق و اثباته و براهینه و انه موجود فی الخارج نام برده و چند جمله از آن را نقل کرده است (ص 497). جلالی نائینی (ص 635ـ 636) رسالة کنوز الافراح فی معرفة الاشباح و الارواح را به ابوحامد نسبت داده و گفته که تاریخ تألیف این رساله بعد از تاریخ تألیف الحکمة الرشیدیة بوده است . همچنین در کتاب المناهج فی المنطق اثر صائن الدین علی بن محمد (ص 4) از کتابی در منطق به نام الاءرهاص نام برده شده که دیباجی (همان مقدمه ص بیست وپنج ) آن را جزو آثار ابوحامد ذکر کرده است .

منابع : آقابزرگ طهرانی حیدربن علی آملی جامع الاسرار و منبع الاسرار چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی تهران 1368ش عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ریاض العلماء و حیاض الفضلاء چاپ احمد حسینی قم 1401ـ1415 علی بن محمد ترکة اصفهانی تمهید القواعد چاپ جلال الدین آشتیانی تهران 1360ش همو کتاب المناهج فی المنطق چاپ ابراهیم دیباجی تهران 1376ش محمدرضا جلالی نائینی «ابوحامد صدرالدین محمد ترکة اصفهانی » در نامة شهیدی : جشن نامة استاد دکتر سیدجعفر شهیدی به اهتمام علی اصغر محمدخانی تهران : طرح نو 1374 ش رشیدالدین فضل الله کتاب مکاتبات رشیدی چاپ محمد شفیع لاهور 1364/ 1945 محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335 ش مدرس تبریزی خانبابا مشار فهرست کتابهای چاپی عربی تهران 1344ش مصلح الدین مهدوی تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان اصفهان 1348 ش .

/ محمد زارع /

2) صائن الدین علی بن محمد حکیم و عارف و فقیه و شاعر و ادیب سدة هشتم و نهم . کنیة او را ابومحمد ذکر کرده و نام وی را به صورت ابن ترکه ترکة خجندی صائن الدین صائن الدین ترکه صائن الدین ترکة خجندی و صائن الدین خجندی نیز آورده اند. او نوادة ابوحامد صدرالدین ترکة اصفهانی بود. صائن الدین مشهورترین و مهمترین شخصیت این خاندان به شمار می آید (ترکة اصفهانی 1360 ش ص 10 همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و دو). در منابع به زادگاه او اشاره نشده ولی از آنجا که پدر و جد وی ساکن اصفهان بودند به احتمال قریب به یقین در اصفهان به دنیا آمده است . تاریخ ولادت وی نیز در منابع ذکر نشده اما چون در پایان رساله اش نفثة المصدور اول تاریخ تألیف آن 829 ضبط شده (1351 ش ص 194 نیز رجوع کنید به همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و پنج ) و در اوایل همین رساله (1351ش ص 170) وی از 59 ساله بودن خود سخن گفته معلوم می شود که در 770 به دنیا آمده است (همو 1376 ش مقدمة دیباجی همانجا).

صائن الدین سالها نزد برادر بزرگ خود که از عالمان عصر بود به تحصیل علوم دینی نظیر حدیث و تفسیر و فقه و اصول پرداخت (همو 1351 ش همانجا). بعد از آنکه تیمور در 789 اصفهان را تصرف کرد صائن الدین به همراه برادرانش به سمرقند کوچانده شد. در آنجا برادر بزرگش بر اساس وصیت پدرانش اسباب سفر او را فراهم آورد و وی به حجاز و مصر و شام رفت و سالها از مشایخ صوفیه و عالمان کسب دانش و معرفت کرد (همان ص 203 مدرس موسوی ص 104). سپس به ایران آمد و بعد از شنیدن خبر درگذشت تیمور در 807 به اصفهان برگشت .

مدتی در اصفهان گوشه نشین بود تا اینکه به دعوت پیرمحمد نوادة تیمور و والی فارس به شیراز رفت . پس از کشته شدن پیرمحمد در 812 و به حکومت رسیدن برادرش اسکندر صائن الدین به دستگاه حکومت اسکندر راه یافت و از نزدیکان او شد. بعد از طغیان اسکندر علیه شاهرخ که به کشته شدن اسکندر انجامید و شاهرخ اصفهان و فارس را گرفت صائن الدین مجددا عزلت گزید و چون از نزدیکان اسکندر به شمار می آمد دشمنانش کوشیدند شاهرخ را نسبت به وی بدبین کنند. صائن الدین برای مصون ماندن از شر بدگویان به خراسان رفت و در سفر دوم شاهرخ وی را مورد لطف قرار داد و منصب قضای ولایت یزد را به او سپرد. بعد از این انتصاب صائن الدین به صوفیگری و خروج از مذهب سنت و جماعت و حروفیگری متهم و در این خصوص به برخی مطالب آثارش استناد شد و او را برای بازجویی به هرات خواندند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 36 بهار ج 3 ص 230ـ 231 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و هشت ). وی در رسالة نفثة المصدور اول (1351 ش ص 169ـ 194) که در حکم دفاعیه ای برای رفع اتهامها و نسبتهای ناروا از اوست شرح این ماجرا را خطاب به شاهرخ آورده است . همچنین در رسالة اعتقادات (همان ص 221ـ264) خطاب به شاهرخ عقیدة خود را نسبت به سنت و جماعت در برابر عیب جویانی که وی را از «طایفة صوفیه » می دانستند نوشته است .

صائن الدین بار دیگر در 830 که احمد لر در مسجد هرات به جان شاهرخ سوءقصد کرد متهم و به حبس و تبعید و مصادرة اموال محکوم شد (مدرس موسوی ص 105). وی این رویدادها را در نفثة المصدور دوم (1351 ش ص 205ـ 217) خطاب به بایسنغر فرزند شاهرخ شرح داده است (نیز رجوع کنید بهشهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 37 مدرس موسوی همانجا).

در منابع از فرزندان صائن الدین ذکری نشده اما خود او از ده فرزندش که در واقعة دستگیری او همراهش بوده اند سخن گفته است (ترکة اصفهانی 1351 ش ص 206). نام دو تن از پسران وی در آثارش آمده است : محمد که صائن الدین کتاب المناهج فی المنطق را به درخواست وی نوشته است ( رجوع کنید بهص 1) و افضل (همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی ونهم ).

شیخ سراج الدین بلقینی از جمله استادان صائن الدین بوده و صائن الدین در مصر از وی حدیث می شنیده است (همو 1351 ش ص 170 187). صائن الدین به همراه جمعی از بزرگان معاصر خود با سیدحسین اخلاطی ملاقات داشته و از او نیز مطالبی آموخته (قاسم انوار دیباچة نفیسی ص نودوپنج ) و احتمالا از محضر شمس الدین محمدبن حمزة فناری * (متوفی 834) مؤلف مصباح الانس نیز بهره برده است (ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل ودو).

صائن الدین شاگردانی نیز تربیت کرد که از آن جمله اند: پسرش محمد (همان ص 1) میرسید محمد بدخشی ( رجوع کنید بهابن کربلائی ج 2 ص 115ـ116) پهلوان شمس الدین محمدبن عبدالله کاتبی نیشابوری از شاعران قرن نهم که در تصوف از مریدان و شاگردان صائن الدین بود (نفیسی ج 1 ص 297ـ 298) امیرسیداحمد لاله ای (متوفی 912 رجوع کنید به ابن کربلائی ج 2 ص 152ـ153) و شرف الدین علی یزدی (متوفی 834 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل وسه ).

صائن الدین در آثارش از جمله در تحفة علائیه (همو 1351 ش ص 147) خود را شافعی خوانده و در نفثة المصدور اول (همان ص 175) در دفاع و ستایش از مشایخ صوفیه آنان را اهل سنت و جماعت دانسته و شیعه و معتزله و فلاسفه را دشمنان سنت و جماعت ذکر کرده است اما شوشتری (ج 2 ص 41ـ42) به استناد یک بیت شعر خطاب به حضرت علی علیه السلام که به صائن الدین نسبت داده

شده نام وی را در شمار عارفان شیعی آورده است . صائن الدین در آثار خود مانند رسالة شق قمر و ساعت (در شرح و تفسیر آیة اول سورة قمر) حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام را بسیار ستوده و بیان حقیقت معنای انشقاق قمر و تفسیر معنای ساعت و حساب و میزان و حوض را مخصوص حضرت علی و اولاد آن حضرت دانسته است (ترکة اصفهانی 1351 ش ص 112 116).

تاریخ درگذشت صائن الدین را 830 ( رجوع کنید به خواندمیر ج 4 ص 10 شوشتری ج 2 ص 42) 836 (ابن سهلان ساوی پیشگفتار دانش پژوه ص 39 بهار ج 3 ص 236 بر اساس نسخه ای از حبیب السیر که در دسترس وی بوده است ) و چهاردهم ذیحجة 835 (میرخواند قسم 6 ص 1164) ذکر کرده اند که احتمالا تاریخ اخیر درست است و برخی صرفا به سبب اینکه تاریخ درگذشت او آخر 835 بوده آن را به تسامح 836 ذکر کرده اند (مدرس موسوی ص 103ـ104).

صائن الدین در بیشتر دانشهای روزگار خود از جمله در حکمت و عرفان و فقه و کلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر تبحر داشته و در هریک از آنها تألیفاتی دارد. اندیشه ها و آرای وی یکی از مراحل مهم تکامل و پیشرفت حکمت و عرفان اسلامی به شمار می آید. بر خلاف این عقیدة شایع که حکمت اسلامی در قرن ششم با ابن رشد به پایان رسیده آثار صائن الدین نشان دهندة تداوم آن در ایران است . صائن الدین مهمترین حلقة رابط میان ابن سینا و غزالی و سهروردی و ابن عربی و خواجه نصیرالدین طوسی از یکسو و حوزة فلسفی اصفهان و حکمت متعالیة صدرالمتألهین شیرازی از سوی دیگر است (دیباجی ص 312). وی یکی از شخصیتهای مؤثر و بانفوذی بود که قبل از ملاصدرا در صدد تلفیق حکمت اشراقی و مشائی و عرفانی برآمد (ترکة اصفهانی 1351 ش مقدمة نصر ص ج ).

صائن الدین برخی آثار خود را به عربی و برخی دیگر را به فارسی نوشته است . به نوشتة ملک الشعرای بهار (ص 229 238) نثر وی ادبی و فنی و به شیوة عطاملک جوینی و قدری بلیغتر و بی تکلفتر از آن است . وی نخستین دانشمندی است که حقایق علمی و فلسفی و عرفانی را به سبک ادبی بیان کرده است (دیباجی ص 313). آثار فارسی صائن الدین عبارت اند از: رسالة ضوءاللمعات در شرح لمعات عراقی در عرفان کتاب اسرار الصلوة در بارة رموز نماز به شیوة عرفانی رسالة شق قمر و ساعت یا شرح آیة اقتربت الس'اعة و انشق القمر تحفة علائیه در مسائل فقهی بر اساس مذاهب چهارگانة اهل سنت نفثة المصدور اول و نفثة المصدور دوم هر دو در شرح سوانح زندگی او رسالة اعتقادات و اعتقادیه هر دو در بارة اعتقادات وی رساله در معنی قابلیت در بارة معنای قابلیت به روش اهل معرفت رساله در بیان معنی عرفانی علم صرف یا صرف القلوب صاینی شرح حدیث عماء شرح حدیث «ان لکل شی ء قلبا و قلبالقرآن ی'س » نامه به فیروزشاه و شرح ده بیت از محیی الدین ابن عربی در فرق وجود و کون به روش عرفانی که در کتابی با عنوان چهارده رسالة فارسی از صائن الدین علی بن محمد ترکة اصفهانی به تصحیح سیدعلی موسوی بهبهانی و سیدابراهیم دیباجی در 1351 ش در تهران چاپ شده اند (نیز رجوع کنید به منزوی ج 2 بخش 2 فهرست ص 1798 دانش پژوه 1348 ش ج 1 ص 734 همو 1345ـ1346 ش ص 308ـ312) رسالة انجام در فرق علم حروف و علم تصوف که آن را ابراهیم دیباجی در 1356 ش در مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (سال 24 ش 1 و 2) چاپ کرده است (نیز رجوع کنید به منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 310) رسالة نقطه در شرح حدیث «انا النقطة التی تحت الباء» منسوب به علی علیه السلام که آن را ابراهیم دیباجی در خرد جاودان جشن نامة سید جلال الدین آشتیانی (ص 315ـ323) چاپ کرده است (نیز رجوع کنید به منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 309) رسالة مناظرات خمس که آن را اکرم جودی نعمتی با عنوان عقل و عشق یا مناظرات خمس در 1375 ش در تهران به چاپ رسانده است (نیز رجوع کنید به منزوی دانش پژوه همانجاها مدرس موسوی ص 112ـ132) اطوار ثلاثه در بارة سه طور از اطوار صوفیان که آن را حسین داوودی تصحیح و در مجلة معارف (دورة 9 ش 2 مرداد و آبان 1371) چاپ کرده است رسالة حروف در بارة علم حروف سلم دارالسلام در احکام ارکان ایمان و اسلام سؤال الملوک در علم حروف شرح نظم الدر به فارسی و عربی مبدأ و معاد در بارة مبدأ و معاد به روش اهل عرفان مدارج افهام الافواج فی تفسیر آیة ثمانیة ازواج در تفسیر آیة ششم سورة زمر شرح گلشن راز که آن را کاظم دزفولیان در 1375 ش در تهران به چاپ رسانده است بزم و رزم مباحثه ای میان اهل بزم و شمشیر و قلم نامه های صائن الدین (بجز نامه اش به امیرفیروزشاه که چاپ شده ) مشتمل بر نامه هایی به بایسنغر امیرکارکیا امیرناصر کارکیا امیرعلاءالدین خواجه محمد پسرخواجه شیخ کججی (کجوجانی ) امیرعلاءالدین گیلانی خواجه تاج الدین امیرنعمت الله شرف الدین علی یزدی و نامه ای عرفانی و حروفی که مخاطب آن معلوم نیست دو مکتوب که وی آنها را به استدعای امیرنعمت الله نوشته یک مکتوب به خواجه ظهیرالدین محمد رسالة معما ترجمة احادیثی از پیامبر و حضرت علی و ائمه علیهم السلام (منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 308ـ312 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل ونه ـ شصت مدرس موسوی ص 112ـ132).

آثار عربی صائن الدین عبارت اند از: تمهیدالقواعد * در عرفان نظری المناهج فی المنطق در منطق به روش مشائیان که آن را ابراهیم دیباجی در 1376 ش در تهران چاپ کرده است انزالیه در نزول کتاب الاهی و کیفیت و مراتب آن که مدرس موسوی در 1349 ش آن را در مجموعه سخنرانیها و مقاله ها در بارة فلسفه و عرفان اسلامی (ص 136ـ145) چاپ کرده است اجازة روایت کتاب المصابیح که اجازه ای برای یکی از فضلای عصر به نام یونس است الاربعینیة در شرح حدیث «من حفظ علی ' امتی أربعین حدیثا ینتفعون بها بعثه الله تعالی ' یوم القیامة فقیها عالما» و خصوصیات عدد اربعین و اهمیت آن در علم حروف اصطلاحات الصوفیه در بارة واژه های صوفیان البائیه در علت تقدم حرف «ب » در قرآن نسبت به حروف دیگر شرح تجلی ذاتی ابن هود مغربی تقدیم العقل علی النفس در تقدیم عقل بر تمام قوای نفسانی به طریق اهل معرفت و حروف شرح البسمله بر اساس اصول اهل معرفت و حروف شرح خطبة تفسیر « الکشاف » شرح فصوص الحکم که محسن بیدارفر آن را در 1378 ش در قم چاپ کرده است المحمدیه در تبیین و تفسیر نام محمد و مرتبة ولایت ختمیة نبویه بر اساس اصول اهل معرفت المفاحص در علم حروف و اعداد مهر نبوت در شرح مهر نبوت رساله در شرح حقیقت وحدت مطلقة ذاتیه یا الختمیه در بارة وحدت مطلق ذاتی به روش عرفانی شرح حدیث الایمان یا شرح دو حدیث نبوی تفسیر فلسفی و عرفانی و حروفی دو حدیث از پیامبر اکرم شرح حدیثی از پیامبر در بارة اهمیت قرآن و تعالیم دین و نکوهش بدعت . علاوه بر این منظوماتی به فارسی و عربی از او مانده است (مدرس موسوی دانش پژوه 1345ـ1346 ش ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی همانجاها).

آقابزرگ طهرانی (ج 9 قسم 2 ص 570) نیز از دیوان صائن الدین اصفهانی نام برده است . همچنین نسخه ای به نام منشئات را از صائن الدین دانسته اند ( رجوع کنید به بیانی ص 239).

منابع : آقابزرگ طهرانی ابن سهلان ساوی تبصره و دو رسالة دیگر در منطق چاپ محمدتقی دانش پژوه تهران 1337 ش ابن کربلائی روضات الجنان و جنات الجنان چاپ جعفر سلطان القرائی تهران 1344ـ 1349 ش عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ریاض العلماء و حیاض الفضلاء چاپ احمد حسینی قم 1401ـ 1415 محمدتقی بهار سبک شناسی تهران ?] 1321 ش [ مهدی بیانی «مجموعة منشئات » راهنمای کتاب سال 4 ش 3 (خرداد 1340) علی بن محمد ترکة اصفهانی تمهیدالقواعد چاپ جلال الدین آشتیانی تهران 1360 ش همو چهارده رسالة فارسی چاپ علی موسوی بهبهانی و ابراهیم دیباجی تهران 1351 ش همو کتاب المناهج فی المنطق چاپ ابراهیم دیباجی تهران 1376 ش خواندمیر محمدتقی دانش پژوه فهرست میکروفیلمهای کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ج 1 تهران 1348 ش همو «مجموعة رسائل خجندی » فرهنگ ایران زمین ج 14 (1345ـ1346 ش ) ابراهیم دیباجی « رسالة نقطة ابن ترکة اصفهانی » در خردجاودان : جشن نامة استاد سیدجلال الدین آشتیانی به کوشش علی اصغر محمدخانی و حسن سیدعرب تهران : فرزان 1377 ش نورالله بن شریف الدین شوشتری مجالس المؤمنین تهران 1354 ش محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335 ش علی بن نصیر قاسم انوار کلیات قاسم انوار چاپ سعید نفیسی تهران 1337 ش علی مدرس موسوی «احوال و آثار صائن الدین ترکة اصفهانی به انضمام رسالة انزالیة او» در مجموعة سخنرانیها و مقاله ها در بارة فلسفه و عرفان اسلامی به اهتمام مهدی محقق و هرمان لندلت تهران : دانشگاه مک گیل مؤسسة مطالعات اسلامی (شعبة تهران ) 1349 ش احمد منزوی فهرست نسخه های خطی فارسی تهران 1348ـ 1353 ش محمدبن خاوندشاه میرخواند روضة الصفا تهذیب و تلخیص عباس زریاب تهران 1373 ش سعید نفیسی تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری تهران 1363 ش .

/ سیدعلی موسوی بهبهانی و محمد زارع /

3) افضل الدین محمدبن صدرالدین عالم و فقیه سدة نهم . وی به خواجه افضل بن صدر نیز مشهور است . از تاریخ تولد و زادگاه او اطلاعی در دست نیست . وی در محلة نیماروت / نیمارود اصفهان می زیست (نفیسی ج 1 ص 449). خانوادة او به علت نامعلومی از خجند به اصفهان مهاجرت کردند (مدرس تبریزی ج 1 ص 165) احتمالا رونق علم در اصفهان در مهاجرت آنان مؤثر بوده است . در نوع نسبت افضل الدین محمد با خاندان ترکة اصفهانی اختلاف نظر هست وی را پسرعموی صائن الدین علی بن محمد ترکة اصفهانی (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 38) یا برادرزادة او ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ذیل «آل ترکه ») دانسته اند و قاضی احمد منشی قمی در خلاصة التواریخ (ج 2 ص 755) وی را پسر خواجه صدرالدین محمد ترکة اصفهانی معرفی کرده است .

افضل الدین در850 به قتل رسید. در این باره نوشته اند که میرزا سلطان محمد در محرم 850 بر شهر اصفهان تسلط یافت و جمعی از اکابر آنجا از جمله افضل الدین را مورد محبت قرار داد. شاهرخ جد میرزا سلطان محمد با شنیدن خبر عصیان نوه اش به اصفهان رفت و گروهی از علما و اعیان آنجا از جمله افضل الدین را به اتهام همدستی با سلطان محمد اسیر کرد و به ساوه برد و پنج تن از بزرگان از جمله افضل الدین را به اتهام مذکور در دروازه های ساوه حلق آویز کرد (کاتب یزدی ص 242 دولتشاه سمرقندی ص 256 روملو ج 11 ص 260 منشی قمی ج 2 ص 755ـ 756).

افضل الدین در 842 ترجمة کتاب الملل والنحل شهرستانی را از عربی به فارسی با عنوان تنقیح الادلة و العلل فی ترجمة الملل و النحل آغاز کرد و در 843 آن را در اصفهان به پایان رساند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 47ـ 48). ذبیح الله صفا (ج 4 ص 497ـ499) تاریخ ترجمة این اثر را بین سالهای 846 تا 851 دانسته است یعنی زمانی که سلطان محمد به ولایت عراق منصوب شد زیرا افضل الدین در مقدمه از سلطان محمد و توجه و تشویق او سخن گفته است ولی با توجه به تاریخ وفات افضل الدین سال 851 قطعا اشتباه است . همچنین به نظر جلالی نائینی (شهرستانی همان مقدمه ص 39 48) هنگامی که سلطان محمد در 845 به عراق عجم رفت تختگاه خود را قم قرار داد و علمای اصفهان و یزد و شهرهای دیگر را گردآورد و افضل الدین نیز که از اکابر اصفهان بود به قم رفت و از توجه و عنایت و نعمت وی بهره مند شد. ظاهرا در همین زمان صفحه ای (قبل از فهرست کتاب ) بر مقدمة ترجمة خود افزود و در آن سلطان محمد را ستود.

نثر ترجمة افضل الدین بسیار پیچیده و همراه با حشو و اضافات است . وی در این ترجمه برای اجتناب از متهم شدن به تکفیر در رد عقاید فرقه های مختلف در هر جا شرحی داده و ابیاتی نیز سروده و به آن افزوده است (همان مقدمه ص 48ـ49). متنی که وی از الملل والنحل در دست داشته نواقصی داشته و او نتوانسته است ترجمة کاملی از آن فراهم آورد. خود وی نیز به دلایلی بعضی قسمتهای الملل والنحل را ترجمه نکرده که عبارت اند از: سخنان شیخ الرئیس در منطق و حکمت و طبیعیات و قسمت عقاید عرب در دورة جاهلیت تا ابتدای بخش مربوط به معطلة عرب (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 49 مؤخرة ترکة اصفهانی ص 369ـ370).

منابع : دائرة المعارف بزرگ اسلامی زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی تهران 1367ش ـ ذیل «آل ترکه » (از محمدعلی مولوی ) دولتشاه سمرقندی تذکرة الشعراء چاپ محمد رمضانی تهران 1338ش روملو محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335ش ذبیح الله صفا تاریخ ادبیات در ایران ج 4 تهران 1363ش احمدبن حسین کاتب یزدی تاریخ جدید یزد چاپ ایرج افشار تهران 1357ش مدرس تبریزی احمدبن حسین منشی قمی خلاصة التواریخ چاپ احسان اشراقی تهران 1359ـ1363ش سعید نفیسی تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری تهران 1363 ش .

/ منی ' علی نژاد /

4) افضل الدین محمدبن حبیب الله حکیم و فقیه و قاضی و شاعر سدة دهم . از تاریخ تولد و زادگاه وی اطلاعی در دست نیست . در شرح حال او آورده اند که ابتدا در کاشان علم آموخت بعد به عراق رفت و به تصحیح و تکمیل عقاید دینی خود پرداخت و نزد علمای شام و حجاز نیز تلمذ نمود و سپس به وطن بازگشت (امین احمد رازی ج 2 ص 954). وی شاگرد فقیه نامور و محقق شیعه مولی احمد اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی (متوفی 993) بود و مقاله ای نیز در رد نظریة استادش در بارة مسئلة اصولی «الامر بالشیی ء نهی عن ضده الخاص » نوشت (آقابزرگ طهرانی 1366 ش ص 210 همو 1403 ج 21 ص 397).

افضل الدین در زمان شاه طهماسب صفوی (930ـ984) از اصفهان به پایتخت (قزوین ) سفر کرد و موردتوجه شاه قرار گرفت و قاضی عسکر شد (منشی قمی ج 2 ص 755 اسکندربیگ منشی ج 1 ص 246 امین احمد رازی همانجا). شاه اسماعیل دوم صفوی (984ـ 985) با اینکه نسبت به علما بی توجه بود به وی عنایت خاص داشت و افضل الدین اکثر اوقات از مجلسیان شاه بود. افضل الدین پس از فوت شاه اسماعیل دوم به اصفهان رفت و به امر قضا مشغول شد ولی به جهت ناسازگاری حکام وقت منصب قضا را رها کرد و به مشهد رفت و در آنجا به تدریس پرداخت و همچنین کلیددار و خادم روضة مقدس شد (منشی قمی اسکندر منشی همانجاها). مشهورترین شاگردان وی قاضی نورالدین اصفهانی و علا می چلبی و ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری کازرونی بودند (انصاری کازرونی ص 7 88 خوانساری ج 1 ص 213 آقابزرگ طهرانی 1403 ج 9 قسم 1 ص 85). او بین سالهای 970 تا 990 در عراق ] عجم [ و خراسان مرجعی صاحب صلاحیت دانسته می شد (انصاری کازرونی ص 7). در 991 که به همراه شاهزاده حمزه میرزا از خراسان به اصفهان برمی گشت بر اثر بیماری در ری درگذشت و در آستانة حرم امامزاده عبدالعظیم دفن شد (منشی قمی اسکندر منشی همانجاها). گفته اند که وی در طی زندگی خود سفری به هندوستان داشته است (آقابزرگ طهرانی 1403 ج 2 ص 404 همو 1366 ش همانجا).

وی در علوم عقلی و نقلی متبحر و سرآمد بود. شعر نیز می سرود و «افضل » تخلص می کرد. به نوشتة آقابزرگ طهرانی (1403 همانجا) و صادقی افشار (ص 43ـ44) او دارای دیوان شعر بوده است .

آثار وی عبارت اند از: انموذج العلوم مشتمل بر کلام و منطق و حکمت و هندسه و فقه و اصول (آقابزرگ طهرانی 1403 ج 2 ص 404) المسائل الخمسة در کلام و منطق و اصول و موضوعات دیگر (همان ج 20 ص 346) و رسالة فی المعقولات الثانیة (همان ج 21 ص 266).

منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی الذریعة الی تصانیف الشیعة چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی بیروت 1403/1983 همو طبقات اعلام الشیعة : احیاء الداثر من القرن العاشر چاپ علی نقی منزوی تهران 1366 ش اسکندر منشی تاریخ عالم آرای عباسی چاپ محمداسماعیل رضوانی تهران 1377 ش امین احمد رازی تذکرة هفت اقلیم چاپ محمدرضا طاهری (حسرت ) تهران 1378 ش ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری کازرونی مرقوم پنجم کتاب سلم السموات : در شرح احوال شعرا و چکامه سرایان و دانشمندان چاپ یحیی قریب تهران 1340 ش خوانساری صادق صادقی افشار تذکرة مجمع الخواص ترجمة عبدالرسول خیامپور تبریز 1327 ش احمدبن حسین منشی قمی خلاصة التواریخ چاپ احسان اشراقی تهران 1359ـ1363 ش .

/ منی ' علی نژاد /





ترکة اصفهانی خانواده ای اهل علم از خجند ترکستان


خاندان خانواده ای اهل علم در سده های هفتم تا دهم . ابوحامد صدرالدین محمد بزرگ این خاندان اصالتا از خجند ترکستان بود و لقب «ترکه » به همین سبب با نام او و اولاد و احفادش همراه شده است (افندی اصفهانی ج 7 ص 166).

عالمان خانوادة ترکة اصفهانی تا عهد گورکانیان حنفی مذهب بودند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 34) اما به نوشتة میرزاعبدالله افندی (همانجا) ظاهرا این خاندان شیعه بوده اند.

برخی افراد این خاندان که در روزگار خود از شهرت و مقام علمی برخوردار شدند عبارت اند از: ابوحامد صدرالدین محمد صائن الدین علی بن محمد افضل الدین محمدبن صدرالدین افضل الدین محمدبن حبیب الله جلال الدین محمد از علمای معاصر شاه عباس اول (حک : 996ـ 1038) ضیاءالدین علی عالم و شاعر و ملامظفر شاعر و ادیب معاصر شاه عباس اول (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 46 مدرس تبریزی ج 2 ص 165ـ 166 مهدوی ص 20ـ21).

این مقاله مشتمل است بر شرح حال چهارتن از مشاهیر این خاندان .

1) ابوحامد صدرالدین محمد حکیم و عارف سدة هفتم و هشتم . وی در اصفهان به دنیا آمد. از تاریخ ولادت و درگذشت وی اطلاعی در دست نیست . او در عصر ایلخانان مسلمان یعنی غازان خان و الجایتو و ابوسعید در اصفهان می زیست و معاصر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر دانشمند دورة ایلخانان بود (جلالی نائینی ص 623) و با وی مکاتبه داشت . در مکتوبی که رشیدالدین فضل الله در پاسخ به نامة ابوحامد نوشته او را «یگانة روزگار و خسرو کشور علم و ایقان » خوانده و به وی احترام و ارادت بسیاری ابراز کرده و درخواست او را راجع به کاهش مالیاتهای سنگین اهالی اصفهان پذیرفته است (رشیدالدین فضل الله ص 32ـ33).

معروفترین اثر ابوحامد قواعدالتوحید نام دارد که در اثبات وجود باری تعالی و توحید به روش حکمای مشائی نوشته شده است . صائن الدین علی بن محمد نوادة وی قواعدالتوحید را شرح کرده است . این شرح به نام تمهیدالقواعد همراه با متن قواعدالتوحید نخستین بار در 1315 به اهتمام شیخ احمد شیرازی در تهران چاپ سنگی شد (آقابزرگ طهرانی ج 17 ص 181 مشار ستون 217). اثر دیگر ابوحامد الحکمة الرشیدیة نام دارد که آن را در بیان قواعد حکمت مشائیان نوشته (علی ترکة اصفهانی 1360ش ص 128) و به خواجه رشیدالدین فضل الله اهدا کرده است (جلالی نائینی ص 631ـ 632 نیز رجوع کنید به رشیدالدین فضل الله ص 137ـ 138). در تمهید القواعد دو بار از این کتاب نام برده شده است (علی ترکة اصفهانی ص 57 128). اکنون هیچ نسخه ای از الحکمة الرشیدیة در دست نیست (جلالی نائینی ص 629). صائن الدین علی بن محمد (1360 ش ص 56 ـ57) دو اثر الاعتماد و الحکمة المنیعة را نیز از ابوحامد دانسته و سیدجلال الدین آشتیانی نوشته که حدود هشت صفحه از الحکمة المنیعة را مطالعه کرده است (همان مقدمه ص 2 پانویس ). سیدحیدر آملی از قواعد التوحید با عنوان رسالة فی الوجود المطلق و اثباته و براهینه و انه موجود فی الخارج نام برده و چند جمله از آن را نقل کرده است (ص 497). جلالی نائینی (ص 635ـ 636) رسالة کنوز الافراح فی معرفة الاشباح و الارواح را به ابوحامد نسبت داده و گفته که تاریخ تألیف این رساله بعد از تاریخ تألیف الحکمة الرشیدیة بوده است . همچنین در کتاب المناهج فی المنطق اثر صائن الدین علی بن محمد (ص 4) از کتابی در منطق به نام الاءرهاص نام برده شده که دیباجی (همان مقدمه ص بیست وپنج ) آن را جزو آثار ابوحامد ذکر کرده است .

منابع : آقابزرگ طهرانی حیدربن علی آملی جامع الاسرار و منبع الاسرار چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی تهران 1368ش عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ریاض العلماء و حیاض الفضلاء چاپ احمد حسینی قم 1401ـ1415 علی بن محمد ترکة اصفهانی تمهید القواعد چاپ جلال الدین آشتیانی تهران 1360ش همو کتاب المناهج فی المنطق چاپ ابراهیم دیباجی تهران 1376ش محمدرضا جلالی نائینی «ابوحامد صدرالدین محمد ترکة اصفهانی » در نامة شهیدی : جشن نامة استاد دکتر سیدجعفر شهیدی به اهتمام علی اصغر محمدخانی تهران : طرح نو 1374 ش رشیدالدین فضل الله کتاب مکاتبات رشیدی چاپ محمد شفیع لاهور 1364/ 1945 محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335 ش مدرس تبریزی خانبابا مشار فهرست کتابهای چاپی عربی تهران 1344ش مصلح الدین مهدوی تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان اصفهان 1348 ش .

/ محمد زارع /

2) صائن الدین علی بن محمد حکیم و عارف و فقیه و شاعر و ادیب سدة هشتم و نهم . کنیة او را ابومحمد ذکر کرده و نام وی را به صورت ابن ترکه ترکة خجندی صائن الدین صائن الدین ترکه صائن الدین ترکة خجندی و صائن الدین خجندی نیز آورده اند. او نوادة ابوحامد صدرالدین ترکة اصفهانی بود. صائن الدین مشهورترین و مهمترین شخصیت این خاندان به شمار می آید (ترکة اصفهانی 1360 ش ص 10 همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و دو). در منابع به زادگاه او اشاره نشده ولی از آنجا که پدر و جد وی ساکن اصفهان بودند به احتمال قریب به یقین در اصفهان به دنیا آمده است . تاریخ ولادت وی نیز در منابع ذکر نشده اما چون در پایان رساله اش نفثة المصدور اول تاریخ تألیف آن 829 ضبط شده (1351 ش ص 194 نیز رجوع کنید به همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و پنج ) و در اوایل همین رساله (1351ش ص 170) وی از 59 ساله بودن خود سخن گفته معلوم می شود که در 770 به دنیا آمده است (همو 1376 ش مقدمة دیباجی همانجا).

صائن الدین سالها نزد برادر بزرگ خود که از عالمان عصر بود به تحصیل علوم دینی نظیر حدیث و تفسیر و فقه و اصول پرداخت (همو 1351 ش همانجا). بعد از آنکه تیمور در 789 اصفهان را تصرف کرد صائن الدین به همراه برادرانش به سمرقند کوچانده شد. در آنجا برادر بزرگش بر اساس وصیت پدرانش اسباب سفر او را فراهم آورد و وی به حجاز و مصر و شام رفت و سالها از مشایخ صوفیه و عالمان کسب دانش و معرفت کرد (همان ص 203 مدرس موسوی ص 104). سپس به ایران آمد و بعد از شنیدن خبر درگذشت تیمور در 807 به اصفهان برگشت .

مدتی در اصفهان گوشه نشین بود تا اینکه به دعوت پیرمحمد نوادة تیمور و والی فارس به شیراز رفت . پس از کشته شدن پیرمحمد در 812 و به حکومت رسیدن برادرش اسکندر صائن الدین به دستگاه حکومت اسکندر راه یافت و از نزدیکان او شد. بعد از طغیان اسکندر علیه شاهرخ که به کشته شدن اسکندر انجامید و شاهرخ اصفهان و فارس را گرفت صائن الدین مجددا عزلت گزید و چون از نزدیکان اسکندر به شمار می آمد دشمنانش کوشیدند شاهرخ را نسبت به وی بدبین کنند. صائن الدین برای مصون ماندن از شر بدگویان به خراسان رفت و در سفر دوم شاهرخ وی را مورد لطف قرار داد و منصب قضای ولایت یزد را به او سپرد. بعد از این انتصاب صائن الدین به صوفیگری و خروج از مذهب سنت و جماعت و حروفیگری متهم و در این خصوص به برخی مطالب آثارش استناد شد و او را برای بازجویی به هرات خواندند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 36 بهار ج 3 ص 230ـ 231 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی و هشت ). وی در رسالة نفثة المصدور اول (1351 ش ص 169ـ 194) که در حکم دفاعیه ای برای رفع اتهامها و نسبتهای ناروا از اوست شرح این ماجرا را خطاب به شاهرخ آورده است . همچنین در رسالة اعتقادات (همان ص 221ـ264) خطاب به شاهرخ عقیدة خود را نسبت به سنت و جماعت در برابر عیب جویانی که وی را از «طایفة صوفیه » می دانستند نوشته است .

صائن الدین بار دیگر در 830 که احمد لر در مسجد هرات به جان شاهرخ سوءقصد کرد متهم و به حبس و تبعید و مصادرة اموال محکوم شد (مدرس موسوی ص 105). وی این رویدادها را در نفثة المصدور دوم (1351 ش ص 205ـ 217) خطاب به بایسنغر فرزند شاهرخ شرح داده است (نیز رجوع کنید بهشهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 37 مدرس موسوی همانجا).

در منابع از فرزندان صائن الدین ذکری نشده اما خود او از ده فرزندش که در واقعة دستگیری او همراهش بوده اند سخن گفته است (ترکة اصفهانی 1351 ش ص 206). نام دو تن از پسران وی در آثارش آمده است : محمد که صائن الدین کتاب المناهج فی المنطق را به درخواست وی نوشته است ( رجوع کنید بهص 1) و افضل (همو 1376 ش مقدمة دیباجی ص سی ونهم ).

شیخ سراج الدین بلقینی از جمله استادان صائن الدین بوده و صائن الدین در مصر از وی حدیث می شنیده است (همو 1351 ش ص 170 187). صائن الدین به همراه جمعی از بزرگان معاصر خود با سیدحسین اخلاطی ملاقات داشته و از او نیز مطالبی آموخته (قاسم انوار دیباچة نفیسی ص نودوپنج ) و احتمالا از محضر شمس الدین محمدبن حمزة فناری * (متوفی 834) مؤلف مصباح الانس نیز بهره برده است (ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل ودو).

صائن الدین شاگردانی نیز تربیت کرد که از آن جمله اند: پسرش محمد (همان ص 1) میرسید محمد بدخشی ( رجوع کنید بهابن کربلائی ج 2 ص 115ـ116) پهلوان شمس الدین محمدبن عبدالله کاتبی نیشابوری از شاعران قرن نهم که در تصوف از مریدان و شاگردان صائن الدین بود (نفیسی ج 1 ص 297ـ 298) امیرسیداحمد لاله ای (متوفی 912 رجوع کنید به ابن کربلائی ج 2 ص 152ـ153) و شرف الدین علی یزدی (متوفی 834 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل وسه ).

صائن الدین در آثارش از جمله در تحفة علائیه (همو 1351 ش ص 147) خود را شافعی خوانده و در نفثة المصدور اول (همان ص 175) در دفاع و ستایش از مشایخ صوفیه آنان را اهل سنت و جماعت دانسته و شیعه و معتزله و فلاسفه را دشمنان سنت و جماعت ذکر کرده است اما شوشتری (ج 2 ص 41ـ42) به استناد یک بیت شعر خطاب به حضرت علی علیه السلام که به صائن الدین نسبت داده

شده نام وی را در شمار عارفان شیعی آورده است . صائن الدین در آثار خود مانند رسالة شق قمر و ساعت (در شرح و تفسیر آیة اول سورة قمر) حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام را بسیار ستوده و بیان حقیقت معنای انشقاق قمر و تفسیر معنای ساعت و حساب و میزان و حوض را مخصوص حضرت علی و اولاد آن حضرت دانسته است (ترکة اصفهانی 1351 ش ص 112 116).

تاریخ درگذشت صائن الدین را 830 ( رجوع کنید به خواندمیر ج 4 ص 10 شوشتری ج 2 ص 42) 836 (ابن سهلان ساوی پیشگفتار دانش پژوه ص 39 بهار ج 3 ص 236 بر اساس نسخه ای از حبیب السیر که در دسترس وی بوده است ) و چهاردهم ذیحجة 835 (میرخواند قسم 6 ص 1164) ذکر کرده اند که احتمالا تاریخ اخیر درست است و برخی صرفا به سبب اینکه تاریخ درگذشت او آخر 835 بوده آن را به تسامح 836 ذکر کرده اند (مدرس موسوی ص 103ـ104).

صائن الدین در بیشتر دانشهای روزگار خود از جمله در حکمت و عرفان و فقه و کلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر تبحر داشته و در هریک از آنها تألیفاتی دارد. اندیشه ها و آرای وی یکی از مراحل مهم تکامل و پیشرفت حکمت و عرفان اسلامی به شمار می آید. بر خلاف این عقیدة شایع که حکمت اسلامی در قرن ششم با ابن رشد به پایان رسیده آثار صائن الدین نشان دهندة تداوم آن در ایران است . صائن الدین مهمترین حلقة رابط میان ابن سینا و غزالی و سهروردی و ابن عربی و خواجه نصیرالدین طوسی از یکسو و حوزة فلسفی اصفهان و حکمت متعالیة صدرالمتألهین شیرازی از سوی دیگر است (دیباجی ص 312). وی یکی از شخصیتهای مؤثر و بانفوذی بود که قبل از ملاصدرا در صدد تلفیق حکمت اشراقی و مشائی و عرفانی برآمد (ترکة اصفهانی 1351 ش مقدمة نصر ص ج ).

صائن الدین برخی آثار خود را به عربی و برخی دیگر را به فارسی نوشته است . به نوشتة ملک الشعرای بهار (ص 229 238) نثر وی ادبی و فنی و به شیوة عطاملک جوینی و قدری بلیغتر و بی تکلفتر از آن است . وی نخستین دانشمندی است که حقایق علمی و فلسفی و عرفانی را به سبک ادبی بیان کرده است (دیباجی ص 313). آثار فارسی صائن الدین عبارت اند از: رسالة ضوءاللمعات در شرح لمعات عراقی در عرفان کتاب اسرار الصلوة در بارة رموز نماز به شیوة عرفانی رسالة شق قمر و ساعت یا شرح آیة اقتربت الس'اعة و انشق القمر تحفة علائیه در مسائل فقهی بر اساس مذاهب چهارگانة اهل سنت نفثة المصدور اول و نفثة المصدور دوم هر دو در شرح سوانح زندگی او رسالة اعتقادات و اعتقادیه هر دو در بارة اعتقادات وی رساله در معنی قابلیت در بارة معنای قابلیت به روش اهل معرفت رساله در بیان معنی عرفانی علم صرف یا صرف القلوب صاینی شرح حدیث عماء شرح حدیث «ان لکل شی ء قلبا و قلبالقرآن ی'س » نامه به فیروزشاه و شرح ده بیت از محیی الدین ابن عربی در فرق وجود و کون به روش عرفانی که در کتابی با عنوان چهارده رسالة فارسی از صائن الدین علی بن محمد ترکة اصفهانی به تصحیح سیدعلی موسوی بهبهانی و سیدابراهیم دیباجی در 1351 ش در تهران چاپ شده اند (نیز رجوع کنید به منزوی ج 2 بخش 2 فهرست ص 1798 دانش پژوه 1348 ش ج 1 ص 734 همو 1345ـ1346 ش ص 308ـ312) رسالة انجام در فرق علم حروف و علم تصوف که آن را ابراهیم دیباجی در 1356 ش در مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (سال 24 ش 1 و 2) چاپ کرده است (نیز رجوع کنید به منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 310) رسالة نقطه در شرح حدیث «انا النقطة التی تحت الباء» منسوب به علی علیه السلام که آن را ابراهیم دیباجی در خرد جاودان جشن نامة سید جلال الدین آشتیانی (ص 315ـ323) چاپ کرده است (نیز رجوع کنید به منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 309) رسالة مناظرات خمس که آن را اکرم جودی نعمتی با عنوان عقل و عشق یا مناظرات خمس در 1375 ش در تهران به چاپ رسانده است (نیز رجوع کنید به منزوی دانش پژوه همانجاها مدرس موسوی ص 112ـ132) اطوار ثلاثه در بارة سه طور از اطوار صوفیان که آن را حسین داوودی تصحیح و در مجلة معارف (دورة 9 ش 2 مرداد و آبان 1371) چاپ کرده است رسالة حروف در بارة علم حروف سلم دارالسلام در احکام ارکان ایمان و اسلام سؤال الملوک در علم حروف شرح نظم الدر به فارسی و عربی مبدأ و معاد در بارة مبدأ و معاد به روش اهل عرفان مدارج افهام الافواج فی تفسیر آیة ثمانیة ازواج در تفسیر آیة ششم سورة زمر شرح گلشن راز که آن را کاظم دزفولیان در 1375 ش در تهران به چاپ رسانده است بزم و رزم مباحثه ای میان اهل بزم و شمشیر و قلم نامه های صائن الدین (بجز نامه اش به امیرفیروزشاه که چاپ شده ) مشتمل بر نامه هایی به بایسنغر امیرکارکیا امیرناصر کارکیا امیرعلاءالدین خواجه محمد پسرخواجه شیخ کججی (کجوجانی ) امیرعلاءالدین گیلانی خواجه تاج الدین امیرنعمت الله شرف الدین علی یزدی و نامه ای عرفانی و حروفی که مخاطب آن معلوم نیست دو مکتوب که وی آنها را به استدعای امیرنعمت الله نوشته یک مکتوب به خواجه ظهیرالدین محمد رسالة معما ترجمة احادیثی از پیامبر و حضرت علی و ائمه علیهم السلام (منزوی همانجا دانش پژوه 1345ـ1346 ش ص 308ـ312 ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی ص چهل ونه ـ شصت مدرس موسوی ص 112ـ132).

آثار عربی صائن الدین عبارت اند از: تمهیدالقواعد * در عرفان نظری المناهج فی المنطق در منطق به روش مشائیان که آن را ابراهیم دیباجی در 1376 ش در تهران چاپ کرده است انزالیه در نزول کتاب الاهی و کیفیت و مراتب آن که مدرس موسوی در 1349 ش آن را در مجموعه سخنرانیها و مقاله ها در بارة فلسفه و عرفان اسلامی (ص 136ـ145) چاپ کرده است اجازة روایت کتاب المصابیح که اجازه ای برای یکی از فضلای عصر به نام یونس است الاربعینیة در شرح حدیث «من حفظ علی ' امتی أربعین حدیثا ینتفعون بها بعثه الله تعالی ' یوم القیامة فقیها عالما» و خصوصیات عدد اربعین و اهمیت آن در علم حروف اصطلاحات الصوفیه در بارة واژه های صوفیان البائیه در علت تقدم حرف «ب » در قرآن نسبت به حروف دیگر شرح تجلی ذاتی ابن هود مغربی تقدیم العقل علی النفس در تقدیم عقل بر تمام قوای نفسانی به طریق اهل معرفت و حروف شرح البسمله بر اساس اصول اهل معرفت و حروف شرح خطبة تفسیر « الکشاف » شرح فصوص الحکم که محسن بیدارفر آن را در 1378 ش در قم چاپ کرده است المحمدیه در تبیین و تفسیر نام محمد و مرتبة ولایت ختمیة نبویه بر اساس اصول اهل معرفت المفاحص در علم حروف و اعداد مهر نبوت در شرح مهر نبوت رساله در شرح حقیقت وحدت مطلقة ذاتیه یا الختمیه در بارة وحدت مطلق ذاتی به روش عرفانی شرح حدیث الایمان یا شرح دو حدیث نبوی تفسیر فلسفی و عرفانی و حروفی دو حدیث از پیامبر اکرم شرح حدیثی از پیامبر در بارة اهمیت قرآن و تعالیم دین و نکوهش بدعت . علاوه بر این منظوماتی به فارسی و عربی از او مانده است (مدرس موسوی دانش پژوه 1345ـ1346 ش ترکة اصفهانی 1376 ش مقدمة دیباجی همانجاها).

آقابزرگ طهرانی (ج 9 قسم 2 ص 570) نیز از دیوان صائن الدین اصفهانی نام برده است . همچنین نسخه ای به نام منشئات را از صائن الدین دانسته اند ( رجوع کنید به بیانی ص 239).

منابع : آقابزرگ طهرانی ابن سهلان ساوی تبصره و دو رسالة دیگر در منطق چاپ محمدتقی دانش پژوه تهران 1337 ش ابن کربلائی روضات الجنان و جنات الجنان چاپ جعفر سلطان القرائی تهران 1344ـ 1349 ش عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ریاض العلماء و حیاض الفضلاء چاپ احمد حسینی قم 1401ـ 1415 محمدتقی بهار سبک شناسی تهران ?] 1321 ش [ مهدی بیانی «مجموعة منشئات » راهنمای کتاب سال 4 ش 3 (خرداد 1340) علی بن محمد ترکة اصفهانی تمهیدالقواعد چاپ جلال الدین آشتیانی تهران 1360 ش همو چهارده رسالة فارسی چاپ علی موسوی بهبهانی و ابراهیم دیباجی تهران 1351 ش همو کتاب المناهج فی المنطق چاپ ابراهیم دیباجی تهران 1376 ش خواندمیر محمدتقی دانش پژوه فهرست میکروفیلمهای کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ج 1 تهران 1348 ش همو «مجموعة رسائل خجندی » فرهنگ ایران زمین ج 14 (1345ـ1346 ش ) ابراهیم دیباجی « رسالة نقطة ابن ترکة اصفهانی » در خردجاودان : جشن نامة استاد سیدجلال الدین آشتیانی به کوشش علی اصغر محمدخانی و حسن سیدعرب تهران : فرزان 1377 ش نورالله بن شریف الدین شوشتری مجالس المؤمنین تهران 1354 ش محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335 ش علی بن نصیر قاسم انوار کلیات قاسم انوار چاپ سعید نفیسی تهران 1337 ش علی مدرس موسوی «احوال و آثار صائن الدین ترکة اصفهانی به انضمام رسالة انزالیة او» در مجموعة سخنرانیها و مقاله ها در بارة فلسفه و عرفان اسلامی به اهتمام مهدی محقق و هرمان لندلت تهران : دانشگاه مک گیل مؤسسة مطالعات اسلامی (شعبة تهران ) 1349 ش احمد منزوی فهرست نسخه های خطی فارسی تهران 1348ـ 1353 ش محمدبن خاوندشاه میرخواند روضة الصفا تهذیب و تلخیص عباس زریاب تهران 1373 ش سعید نفیسی تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری تهران 1363 ش .

/ سیدعلی موسوی بهبهانی و محمد زارع /

3) افضل الدین محمدبن صدرالدین عالم و فقیه سدة نهم . وی به خواجه افضل بن صدر نیز مشهور است . از تاریخ تولد و زادگاه او اطلاعی در دست نیست . وی در محلة نیماروت / نیمارود اصفهان می زیست (نفیسی ج 1 ص 449). خانوادة او به علت نامعلومی از خجند به اصفهان مهاجرت کردند (مدرس تبریزی ج 1 ص 165) احتمالا رونق علم در اصفهان در مهاجرت آنان مؤثر بوده است . در نوع نسبت افضل الدین محمد با خاندان ترکة اصفهانی اختلاف نظر هست وی را پسرعموی صائن الدین علی بن محمد ترکة اصفهانی (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 38) یا برادرزادة او ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ذیل «آل ترکه ») دانسته اند و قاضی احمد منشی قمی در خلاصة التواریخ (ج 2 ص 755) وی را پسر خواجه صدرالدین محمد ترکة اصفهانی معرفی کرده است .

افضل الدین در850 به قتل رسید. در این باره نوشته اند که میرزا سلطان محمد در محرم 850 بر شهر اصفهان تسلط یافت و جمعی از اکابر آنجا از جمله افضل الدین را مورد محبت قرار داد. شاهرخ جد میرزا سلطان محمد با شنیدن خبر عصیان نوه اش به اصفهان رفت و گروهی از علما و اعیان آنجا از جمله افضل الدین را به اتهام همدستی با سلطان محمد اسیر کرد و به ساوه برد و پنج تن از بزرگان از جمله افضل الدین را به اتهام مذکور در دروازه های ساوه حلق آویز کرد (کاتب یزدی ص 242 دولتشاه سمرقندی ص 256 روملو ج 11 ص 260 منشی قمی ج 2 ص 755ـ 756).

افضل الدین در 842 ترجمة کتاب الملل والنحل شهرستانی را از عربی به فارسی با عنوان تنقیح الادلة و العلل فی ترجمة الملل و النحل آغاز کرد و در 843 آن را در اصفهان به پایان رساند (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 47ـ 48). ذبیح الله صفا (ج 4 ص 497ـ499) تاریخ ترجمة این اثر را بین سالهای 846 تا 851 دانسته است یعنی زمانی که سلطان محمد به ولایت عراق منصوب شد زیرا افضل الدین در مقدمه از سلطان محمد و توجه و تشویق او سخن گفته است ولی با توجه به تاریخ وفات افضل الدین سال 851 قطعا اشتباه است . همچنین به نظر جلالی نائینی (شهرستانی همان مقدمه ص 39 48) هنگامی که سلطان محمد در 845 به عراق عجم رفت تختگاه خود را قم قرار داد و علمای اصفهان و یزد و شهرهای دیگر را گردآورد و افضل الدین نیز که از اکابر اصفهان بود به قم رفت و از توجه و عنایت و نعمت وی بهره مند شد. ظاهرا در همین زمان صفحه ای (قبل از فهرست کتاب ) بر مقدمة ترجمة خود افزود و در آن سلطان محمد را ستود.

نثر ترجمة افضل الدین بسیار پیچیده و همراه با حشو و اضافات است . وی در این ترجمه برای اجتناب از متهم شدن به تکفیر در رد عقاید فرقه های مختلف در هر جا شرحی داده و ابیاتی نیز سروده و به آن افزوده است (همان مقدمه ص 48ـ49). متنی که وی از الملل والنحل در دست داشته نواقصی داشته و او نتوانسته است ترجمة کاملی از آن فراهم آورد. خود وی نیز به دلایلی بعضی قسمتهای الملل والنحل را ترجمه نکرده که عبارت اند از: سخنان شیخ الرئیس در منطق و حکمت و طبیعیات و قسمت عقاید عرب در دورة جاهلیت تا ابتدای بخش مربوط به معطلة عرب (شهرستانی مقدمة جلالی نائینی ص 49 مؤخرة ترکة اصفهانی ص 369ـ370).

منابع : دائرة المعارف بزرگ اسلامی زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی تهران 1367ش ـ ذیل «آل ترکه » (از محمدعلی مولوی ) دولتشاه سمرقندی تذکرة الشعراء چاپ محمد رمضانی تهران 1338ش روملو محمدبن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل ترجمة افضل الدین صدر ترکة اصفهانی چاپ محمدرضا جلالی نائینی ] تهران [ 1335ش ذبیح الله صفا تاریخ ادبیات در ایران ج 4 تهران 1363ش احمدبن حسین کاتب یزدی تاریخ جدید یزد چاپ ایرج افشار تهران 1357ش مدرس تبریزی احمدبن حسین منشی قمی خلاصة التواریخ چاپ احسان اشراقی تهران 1359ـ1363ش سعید نفیسی تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری تهران 1363 ش .

/ منی ' علی نژاد /

4) افضل الدین محمدبن حبیب الله حکیم و فقیه و قاضی و شاعر سدة دهم . از تاریخ تولد و زادگاه وی اطلاعی در دست نیست . در شرح حال او آورده اند که ابتدا در کاشان علم آموخت بعد به عراق رفت و به تصحیح و تکمیل عقاید دینی خود پرداخت و نزد علمای شام و حجاز نیز تلمذ نمود و سپس به وطن بازگشت (امین احمد رازی ج 2 ص 954). وی شاگرد فقیه نامور و محقق شیعه مولی احمد اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی (متوفی 993) بود و مقاله ای نیز در رد نظریة استادش در بارة مسئلة اصولی «الامر بالشیی ء نهی عن ضده الخاص » نوشت (آقابزرگ طهرانی 1366 ش ص 210 همو 1403 ج 21 ص 397).

افضل الدین در زمان شاه طهماسب صفوی (930ـ984) از اصفهان به پایتخت (قزوین ) سفر کرد و موردتوجه شاه قرار گرفت و قاضی عسکر شد (منشی قمی ج 2 ص 755 اسکندربیگ منشی ج 1 ص 246 امین احمد رازی همانجا). شاه اسماعیل دوم صفوی (984ـ 985) با اینکه نسبت به علما بی توجه بود به وی عنایت خاص داشت و افضل الدین اکثر اوقات از مجلسیان شاه بود. افضل الدین پس از فوت شاه اسماعیل دوم به اصفهان رفت و به امر قضا مشغول شد ولی به جهت ناسازگاری حکام وقت منصب قضا را رها کرد و به مشهد رفت و در آنجا به تدریس پرداخت و همچنین کلیددار و خادم روضة مقدس شد (منشی قمی اسکندر منشی همانجاها). مشهورترین شاگردان وی قاضی نورالدین اصفهانی و علا می چلبی و ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری کازرونی بودند (انصاری کازرونی ص 7 88 خوانساری ج 1 ص 213 آقابزرگ طهرانی 1403 ج 9 قسم 1 ص 85). او بین سالهای 970 تا 990 در عراق ] عجم [ و خراسان مرجعی صاحب صلاحیت دانسته می شد (انصاری کازرونی ص 7). در 991 که به همراه شاهزاده حمزه میرزا از خراسان به اصفهان برمی گشت بر اثر بیماری در ری درگذشت و در آستانة حرم امامزاده عبدالعظیم دفن شد (منشی قمی اسکندر منشی همانجاها). گفته اند که وی در طی زندگی خود سفری به هندوستان داشته است (آقابزرگ طهرانی 1403 ج 2 ص 404 همو 1366 ش همانجا).

وی در علوم عقلی و نقلی متبحر و سرآمد بود. شعر نیز می سرود و «افضل » تخلص می کرد. به نوشتة آقابزرگ طهرانی (1403 همانجا) و صادقی افشار (ص 43ـ44) او دارای دیوان شعر بوده است .

آثار وی عبارت اند از: انموذج العلوم مشتمل بر کلام و منطق و حکمت و هندسه و فقه و اصول (آقابزرگ طهرانی 1403 ج 2 ص 404) المسائل الخمسة در کلام و منطق و اصول و موضوعات دیگر (همان ج 20 ص 346) و رسالة فی المعقولات الثانیة (همان ج 21 ص 266).

منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی الذریعة الی تصانیف الشیعة چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی بیروت 1403/1983 همو طبقات اعلام الشیعة : احیاء الداثر من القرن العاشر چاپ علی نقی منزوی تهران 1366 ش اسکندر منشی تاریخ عالم آرای عباسی چاپ محمداسماعیل رضوانی تهران 1377 ش امین احمد رازی تذکرة هفت اقلیم چاپ محمدرضا طاهری (حسرت ) تهران 1378 ش ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری کازرونی مرقوم پنجم کتاب سلم السموات : در شرح احوال شعرا و چکامه سرایان و دانشمندان چاپ یحیی قریب تهران 1340 ش خوانساری صادق صادقی افشار تذکرة مجمع الخواص ترجمة عبدالرسول خیامپور تبریز 1327 ش احمدبن حسین منشی قمی خلاصة التواریخ چاپ احسان اشراقی تهران 1359ـ1363 ش .

/ منی ' علی نژاد /




نصاب ترکی به فارسی

مؤلف: میرزا محمد قلی بن محمد رضا، قهفرّخی اصفهانی متخلص به ”فقیر” (سدۀ 13هـ/سدل 19م)
موضوع: لغت
زبان: ترکی آزربايجانی و فارسي


Home [Powered by Blogger]